دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 2 |
فرمت فایل | ppt |
حجم فایل | 2922 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 29 |
این پاورپوینت در 29 اسلاید به صورت کامل مقوله
روانشناسی گام های موفق
توضیح داده است.
برخی از عناوین اسلاید ها:
طرحی با 15 گام
و
تکنیک های مورد تایید دانش روانشناسی موفقیت در کسب و کار را از زبان جک کانفیلد
تکنیک برای کسب موفقیت در زندگی فردی و شغلی
از صحبت های منفی پشت سر همکارانتان پرهیز کنید.
اگر شما بدگویی کنید همکارانتان به شما اعتماد نمی کنند.
تنها راجع به کسب و کارتان صحبت کنید.
سعی کنید با کسانی که توانایی های شما را به چالش می کشند کار کنید.
در این صورت شما طی یک سال بیشتر از 4 سال تحصیلی خواهید آموخت.
مسولیت زندگی خود را 100درصد قبول کنید
برای اینکه چرا در این وضعیت هستید دلیل روشنی بیابید
قدرت هدفگذاری را آزاد و رها کنید
باور خود را حتی ثانیه ای کاهش ندهید
تبدیل به منفی گر معکوس شوید
تکنیک برای کسب موفقیت در زندگی فردی و شغلی
شجاعت خیال پردازی را در خود افزایش دهید
خواست – نگرشی توقف ناپذیر داشته باشید
دانلود پرسشنامه استاندارد روانشناسی رانندگی، در قالب فایل pdf و در حجم 16 صفحه، همراه با راهنمای نمره گذاری و تفسیر. این پرسشنامه دارای 8 سوال کلی و بعضی سوالات، دارای چند سوال جزئی به عنوان زیرمجموعه میباشد دارای تفسیر و نمره گذاری و منابع است ...
فایل پاورپوینت نظریه گشتالت در روانشناسی محیط، در حجم 63 اسلاید قابل ویرایش، همراه با یک هدیه ویژه. مکتب روان شناسی گشتالت در اوایل سده بیستم در آلمان پدیدار گشت. این دوره مصادف بود با اوج گیری هنر مدرن در اروپا؛ جایی که هنرمندان از آن جمله در آلمان و مدرسه باهاوس ...
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 127 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 66 |
میزان افسردگی در میان زنان
افسردگی پاسخ طبیعی فرد به فشارهای زندگی است. در این اختلال فرد دارای حالات غمگینی گرفتگی و بی حوصلگی است خصوصیات اصلی حالات افسردگی کاهش عمیق میل به فعالیتهای لذتبخش روزمره مثل معاشرت تفریح ورزش و تغذیه است افسردگی تنها برنامه ناهنجاری تلقی می شود که با واقعه ایجاد کننده آن متناسب نباشد.
امروزه متاسفانه بیماری افسردگی یکی از بیماریهای رایج در میان اقشار مختلف مردم است. در بیماری افسردگی واکنش ها غیرطبیعی هستند یعنی انسان در برابر ناملایمات و شکست ها بیش از حد افسرده می شود.
علل ابتلا به این بیماری ارث، تغییرات شیمیایی، از دست دادن والدین در کودکی و حوادث ناخوشایند زندگی و بیماریهای جسمی مختلف و استفاده از داروها می تواند باشد. مطالعات ثابت کرده است که اگر کسی در دوران رشد مصیبت و غم بزرگی مثل مرگ یکی از والدین یا فرد مهمی از خانواده دیده باشد نسبت به افسردگی حساسیت بیشتری دارد. افسردگی از شایعترین مشکلات روانی افراد است بطوری که حدس زده می شود 75% افرادی که در موسسات درمانی بستری می شوند دچار افسردگی هستند.
میزان افسردگی در میان زنان افزایش چشمگیری پیدا کرده است بطوری که در برخی پژوهشهای به عمل آمده افسردگی در زنان 3 الی 4 برابر بیشتر از مردان است در این میان زنان خانه دار بیشترین میزان افسردگی را به خود اختصاص داده اند.
مجموعه مورد بحث بررسی میزان افسردگی بین زنان شاغل در اداره آموزش و پرورش که 383 نفر از معلمین را در مقطع راهنمایی تشکیل می دهد و زنان غیرشاغل را در نظر می گیرد. فرضیه مورد پژوهش مربوط می شود به بررسی میزان افسردگی در بین این دو گروه بدان معنی که بین میزان افسردگی زنان شاغل و غیرشاغل تفاوت معنا داری وجود دارد. جامعه آماری این پژوهش را 383 نفر از معلمین زن در مقطع راهنمایی تشکیل می دهد و نمونه آماری متشکل از 60 نفر می باشد که بصورت تصادفی انتخاب شده اند ابزار جمع آوری اطلاعات استفاده از پژسشنامه افسردگی بک (BDI) می باشد و روش آماری مورد استفاده آمار توصیفی محاسبه تجزیه و تحلیل داده ها و آمار استنباطی جهت آزمون فرضیه و مشخص کردن ارتباط معنادار بین متغیرها می باشد و در نهایت نتایج بدست آمده در این پژوهش تفاوت معنا دار بین میزان افسردگی در دو گروه از زنان شاغل و غیرشاغل را نشان می دهد.
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
اگر چه افسردگی از دیرباز به عنوان یکی از نابسامانیهای عمده روانی شناخته شده است اما در دو دهه اخیر اهمیت این بیماری هم از لحاظ رنج و آزاری که مبتلایان به آن تحمل می کنند و هم از لحاظ بار سنگینی که این ناراحتی بر منابع درمانی ملتها تحمیل می کند بیش از بیش مورد توجه قرار گرفته است. افسردگی را می توان شایعترین اختلال عاطفی دانست بقراط این حالت را به ملانکولی تعبیر کرده است به عقیده وی در اثر صفرا و خلط دماغی روح فرد تیره شده و ملانکولی بوجود میآید.
در اوایل قرن دوم میلادی کاپادوچیا مبتلایان به ملانکولی را فردی مظنون و خرافاتی می دانست او می گفت که این افراد از زندگی خود تنفر دارند. و آرزوی مرگ می کنند. در جوامع بشری امروزه افسردگی چه به عنوان واکنش آزاد و فردی در مقابل عوامل درونی – بیرونی و چه به صورت یک بیماری مشخص یکی از شایعترین تظاهرات آشفتگی های روانی است. (نجل حریری)
آمارهای بدست آمده در ممالک اروپایی و آمریکائی وسعت دامنه این ناراحتی را به خوبی نشان می دهد. ابعاد وسیعی این آمارها و نیز تجارب کلینکی حداقل در ممالک صنعتی مغرب زمین باعث شده است که متخصصان فن از دو دهه اخیر به عنوان دوره جدید ملانکولی یا افسردگی در تاریخ روان پزشکی معاصر نام ببرند. (کلرمان 1980)
افسردگی را شاید بتوان حالتی توصیف کرد که با تغییرات اساسی اولیه در خلق شروع شده و با مداومت احساس غم و اندوه به درجات مختلف مشخص می گردد. در معنای محدود پزشکی, افسردگی به منزله یک بیماری خلق و خو یا اختلال کشش خلق و خو ، است افسردگی از شایعترین مشکلات روانی افراد است بطوری که حدس زده می شود 75% افرادی که در موسسات درمانی بستری می شوند دچار افسردگی هستند میزان افسردگی در میان زنان افزایش چشمگیری پیدا کرده است. بطوری که در برخی پژوهشهای به محل آمده افسردگی در زنان 3 الی 4 برابر بیشتر از مردان است. در این میان زنان خانه دار بیشترین میزان افسردگی را به خود اختصاص داده اند.
نتایج تحقیقات مرکز امور مشارکت زنان نشان می دهد که زنان در اداره امور خانه و شغل اشان معمولاً استانداردهای شخصی بالایی برای خود قرار می دهند؛ در واقع این ضرورت را می توان اجبارهای نقش دانست که برای زنان فشار آور است اما فشار حاضر از تعارض زمانی که شرایط تحت کنترل باشد کمتر از زمانی است که شرایط تحت کنترل نباشد. به گزارش ایسنا اشتغال زنان باعث افزایش شناخت نسبت به خود که یکی از پایه های عمده سلامت روان است می شود و منابع گوناگونی برای احساس رضایت در خود و دریافت پاداش را ایجاد می کند لذا زنان شاغل امکان انجام فعالیت های مقبول و ارزشمند اجتماعی را به سبب افزایش عزت نفس پیدا می کنند و کمتر در معرض ابتلا به افسردگی قرار می گیرند.
از سوی دیگر درآمد فرد شاغل، احساس مشارکت در اداره امور اقتصادی خانواده را افزایش میدهد و احساس عدم کنترل بر تصمیم گیری های خانواده و در حاشیه قرار گرفتن زنان را کاهش می دهد. «آربرت» طی تحقیقی نشان داد که اشتغال دارای درآمد، برای سلامتی زنان بدون فرزند و افراد بالای 40 سال مفید است.
پژوهشهای دقیقی که در زمینه بررسی اساس شیمیایی حالات عاطفی عادی و غیرعادی و تاثیرات درمانی داروهای ضدافسردگی به عمل آمده پیچیدگی خاص این حالات و ارتباط متقابل آنها را با فعالیتهای شناختی و روابط شخصی و اجتماعی فرد به خوبی نشان می دهد. در سالهای اخیر استفاده از روشهای درمان روانی و رفتاری کوتاه مدت برای درمان افسردگی مورد توجه قرار گرفته است.
از جمله روشهای فوق روش درمان شناختی است که توسط پرفسور آرون بک و شاگردان او در دانشگاه پنسیلوانیا و آمریکا ایجاد شده است. کارایی این روش در معالجه افسردگی بالینی در مطالعات متعددی که توسط پرفسور بک و نیز گروه محققان انستیتوی ملی بهداشت روانی انجام گرفته به اثبات رسیده است.
بیان مساله
با آنکه در قرن حاضر و بخصوص در چند دهه اخیر پیشرفتهای سریع و شگفت انگیزی نصیب جامعه بشری بخصوص پزشکی گردیده است و ریشه بسیاری از بیماریها و سختی های زندگی برکنده شده است، با این حال یک نوع حس بلا تکلیفی و سرخوردگی نهانی در بین مردم بویژه زنان ایجاد گردیده است این ناراحتیهای گوناگون روانی طبیعتاً جسم آدمی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد و شخص را تا به سر منزل بیماریهای روان تنی و روانی مانند افسردگی که یکی از عواقب آن خودکشی است می رساند.
واژه افسردگی به معنای "ضعف" تا حدی دارای ابهام است و در رشته های مختلف معانی متفاوتی دارد به عنوان مثال در فیزیولوژی اعصاب مراد کاهش فعالیت فیزیولوژیک و در داروشناسی به معنای کاهش فعالیت یک عنصر شیمیایی و در روان شناسی منظور از آن حالت هیجانی است که منجر به کاهش قابلیتها و تواناییهای فرد می شود. در روان پزشکی برحسب موارد خاص به یک علامت باسندرم اطلاق می شود.
اگر افسردگی را به مثابه یک علامت در نظر بگیریم در این صورت عبارت خواهد بود. از یک تغییر با انحراف از حالت طبیعی خلق بصورت اندوه، حال اندوه برحسب اینکه شدت یا مدت زمان آن از حد متعارف تجاوز کند و یا برحسب شرایطی خاص می تواند جنبه بیمارگونه به خود بگیرد افسردگی به گونه ای واکنش نسبت به منزوی شدن، فقدان یا کمبود است. و از این رو شکلی از اندوه است که به قول فروید به هنگام سوگواری و مالیخولیا در نقاب خصوصیات فردی اشخاص قرار می گیرد و احتمالا بواسطه آن اصلاح می شود اما در نهایت واکنشی جامع می باشد.که در ضمیر انسان نهفته است و در واقع فرایندی است که بر جریان احساس اثر می گذارد تا شخص با رسیدن به خود آگاهی جدید احساسات خود را کنترل کند.
برخی از کارشناسان پیرامون برداشت روانی زنان شاغل معتقدند اشتغال نه تنها ایجاد آسیب و مشکل برای زنان نمی کند بلکه منافعی همچون حمایت های اجتماعی افزایش عزت نفس و منابع ارتباطی را به همراه دارد؛ از سوی دیگر برخی دیگر معتقدند که ایفای نقش های متعدد (مادری، همسری، شغلی) تعارض نقشها انعطاف ناپذیر بودن ساعات کاری و ..... پیامدهای منفی برای زنان به همراه دارد.
انجام مطالعه ای پیرامون ارتباط بین اشتغال و افسردگی در زنان آمریکایی نشان داد زنان شاغل کمتر از زنان غیرشاغل افسرده می شوند و آنها نمرات بالاتری در سلامت عمومی (رضایت از زندگی و اعتماد به نفس) و نمرات پایین تری نسبت به عدم امنیت و اضطراب دارند. به نظر می رسد که تحصیل و اشتغال نیز دو عامل مهم در سلامت روان زنان است، سبک زندگی با نقش های متعدد به زنان شاغل اجازه می دهد که قالب هایی برای رشد شخصیتی و پیشرفت مادی خود داشته باشد.
دکتر قرانی مقدم جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی با اشاره به افسردگی 13 میلیون در جامعه حدود 2 تا 3 میلیون مورد از این نرخ افسردگی را مربوط به زنان خانه دار می داند.
مساله مورد مطالعه در انجام این پژوهش عبارتست از :
بررسی میزان افسردگی بین زنان شاعل در اداره آموزش و پرورش در مقطع راهنمایی و زنان غیرشاغل شهر بجنورد
اهمیت تحقیق
پیچیدگی های جاری تمدن، سرعت تغییرات و بی توجهی به مذهب و ارزشهای خانوادگی و تهاجم فرهنگها، عمیق شدن فاصله نسل قدیم و جدید جامعه امروزی را در معرض ابتلا به انواع بیماری روانی قرار داده است.
بیمار افسرده آینده خود را سراسر درد و رنج می بیند در نظر او بهبودش در آینده متصور نیست و معتقد است که حال و روزش بهتر نخواهد شد. بر اساس آمارهای بین المللی 25 درصد از افراد در طول زندگی خود به گونه ای دچار افسردگی می شوند که به درمان نیاز دارند و در میان بیماران روانی 50 درصد دچار مشکلات افسردگی هستند.
زیر بنا و شالوده یک جامعه ایده آل از خانواده پی ریزی می شود. خانواده اولین مربی جامعه است که تعلیم و تربیت کودکان و نو نهالان نسل آینده و سازنده کشور را بر عهده دارد. امروزه با توجه به تحولاتی که در وضعیت اجتماعی و اقتصادی جامعه بوجود آمده باعث شده که زنان مشغول به کار شوند و این امر مستلزم آن است که ساعاتی را در منزل حضور نداشته باشند. باید در بکار گرفتن زنان در بازار کار به استعدادهای آنان و خصوصیات جسمی و روحی آنان توجه شود و تا زنان در محیط کار از کارایی بیشتری برخوردار باشند. و برای زنان شاغل ساعات کمتری در نظر گرفته شود تا امکان رسیدگی بیشتر به کار ، خانه خود را داشته باشند. زنان خانه دار جزو جمعیت فعال جامعه هستند و ارزش اقتصادی کار آنها اعم از سرپرستی، مدیریت و تربیت فرزندان از یک زن شاغل کمتر نیست. اما متاسفانه بسیاری از زنان خانه دار کار خود را به عنوان شغلی مفید قبول ندارند و از سوی دیگر بیش از همه احساس وابستگی شدید اقتصادی به همسر و ترس از فقر اقتصادی در صورت تنها ماندن امنیت روان و روح آنها را به خطر می اندازد و بازتاب این امر نه تنها در درون خانواده بلکه در درون جامعه نیز نفوذ می کند.
برخی محققان بیان کرده اند که وجود بار اضافی نقش و ایجاد استرس به دلیل وجود نگرش جنسیتی منفی که پیامدهای اشتغال را تحت تاثیر قرار می دهد، شامل ویژگیهای فردی، شرایط و موقعیت و امکانات شغلی زنان شاغل است.
نتایج برخی تحقیقات حاکی از آن است که برجسته ترین عامل بروز افسردگی در میان زنان خانه دار، احساس بی اهمیتی و بی اعتمادی به کار آنها در جامعه می باشند. زنان خانه دار به دلیل اینکه بیشتر وقت خود را در خانه سپری می کنند، فرصتی برای محک زدن استعدادهای خود را نداشته و به دلیل سرکوب علائق، اغلب دچار افسردگی می شوند. وقتی زن خانه دار از نظر روحی مشکل داشته باشد دلواپسی و سایر عوارض خود را به افراد خانواده منتقل کرده و لذا در کل، بازدهی جامعه در تمام شئنونات ممکن است کاهش یابد. حادترین نوع بروز افسردگی در میان زنان خانه دار است حالت ناامیدی و دلسردی زن خانه دار، تشنج و از هم پاشیدگی خانواده و به دنبال آن پدیده فرار فرزندان، همسر آزاری و کودک آزاری را به دنبال دارد.
یکی از دلایلی که باعث این پژوهش شده است شیوع افسردگی در بین مردم بخصوص زنان می باشد احتمال ابتلا به بیماری افسردگی در طول عمر برای زنان تقریباً 20% و برای مردان 10% است این پژوهش نشان خواهد داد که بین میزان افسردگی زنان شاغل و زنان غیرشاغل ارتباط معناداری وجود دارد یا خیر.
اهداف تحقیق
اختلالات عاطفی در بین افراد آنقدر فراوان است که می توان گفت اکثر مردم در دوره ای از زندگی آنرا تجربه می کنند. هر انسانی حق بر خورداری از مواهب و لذات زندگی خود را دارد و فرد افسرده از این لذات و مواهب محروم است و همه محیط زندگی در نظر او یکنواخت بوده و بسیار دلسرد می باشد چنین فردی نیاز به کمک و درمان دارد. و اگر این فرد مادری باشد که خانواده از او توقعات زیادی دارد و از آنجا که سلامت روانی فرزندان آینده رابطه مستقیمی با سلامت روانی مادر دارد لذا مساله حادتر می گردد.
هدف از طرح این تحقیق در درجه اول ارائه پایان نامه جهت اخذ مدرک کارشناسی و افزودن بر اطلاعات شخصی و آشنا شدن با اصول و روشهای تحقیق بوده است.
در درجه دوم مقایسه میزان افسردگی در زنان شاغل و غیرشاغل با استفاده از تست افسردگی بک می باشد و اینکه ارتباط معنا داری بین این دو گروه از جامعه در بروز افسردگی وجود داشته است. در نهایت با گردآوری اطلاعاتی هر چند ناچیز و اندک بتوان در پی راه حلی بود تا میزان این بیماری را به حداقل رساند و با ارائه راهکارهای اصولی و پیشنهادی بهتر بتوان گره های جامعه و خانواده را باز کند.
فرضیه مورد تحقیق
- فرضیه مورد بررسی در این تحقیق عبارتست از:
- بین میزان افسردگی زنان شاغل و غیرشاغل تفاوت معنادار وجود دارد.
تعاریف عملیاتی
1. افسردگی: نوروزی است که طی آن شخص نسبت به بعضی موقعیتهای ناراحت کننده واکنش بصورت غم و افسردگی بیش از آنچه که معمول است نشان می دهد و اغلب در بازگشت به حالت طبیعی پس از یک دوره از زمان قصور می ورزد.
2. زنان شاغل: شامل زنانی است که اشتغال به کار و خدمت در خارج از منزل دارند و حقوق دریافت می کنند.
3. زنان غیرشاغل: شامل زنانی است که کار اصلی آنها خانه داری است و به غیر از کار در منزل به هیچ کار دیگری مشغول نمی باشند.
4. میزان افسردگی: عبارتند از نتایج حاصل از اجرای آزمون افسردگی بک است.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
تاریخچه افسردگی
افسردگی در طی قرون و اعصار به نامهای متفاوت نام برده شده است.در کتب قدیم طب قدیمی ایران این بیماری به نام مالیخولیا نام برده شده است. داستانهای زیادی به این نام نوشته شده است.
لغت مالیخولیا نام هنوز هم هر گروه معینی از افسردگی ها نسبت داده می شود. بشر اولیه آن را به نفرین خدایان یا لعن شیطان نسبت می داده است.[1]
توصیف هایی از آنچه ما امروزه از اختلالات خلقی می خوانیم در بسیاری از مدارک طبی قدیم وجود دارد. داستان (عصر عقیق) شاه سانول و داستان خودکشی آژاکس در هومر ، هر دو یک سفر افسردگی را توصیف کرده اند.
حدود 45 سال قبل از میلاد بقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی بکار برده در حدود صد سال قبل از میلاد کورنیلوس سلسوس در کتاب (Demedi cina) افسردگی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود این اصطلاح را پزشکان از جمله ارسطو نیز بکار برده است.
در قرون وسطی طبابت در ممالک اسلامی رونق داشت و رازی و ابن سینا و پزشک یهودی میمونر، ملانکولی را بیماری روانی توصیف نمود آن را ملانکوکسیس نامید در سال 1854 خالد حالتی را توصیف نمود و آن را جنون ادواری نامید چنین بیمارانی حالات خلقی مانی و افسردگی تجربه می کنند. تقریباً در همان زمان یک روان پزشک فرانسوی دیگر به نام بیلارگر جنون دو شکلی شرح داده که در آن بیمار دچار افسردگی عمیق می شود که به حالت بعت افتاده و جان فرد از آن بهبود می یابد. در سال 1881 کارل که بنام روان پزشک آلمانی با استفاده از اصطلاح مایکلوتایمی مانی و افسردگی را مراحل مختلف یک بیماری توصیف نموده ، اصیل کراپلین در سال 1896 بر اساس معلومات روان پزشکان فرانسوی و آلمانی مفهوم بیماری مانیک پرسیو را شرح داد که شامل اکثر ملاکهای تشخیصی است که امروزه روان پزشکان برای تشخیص این بیماری از آنها استفاده می کنند. کاپلون و همکارانش در کتاب جامع روان پزشکی 1988 اظهار می دارند بعد از جنگ جهانی دوم که عصر اضطراب خوانده می شود اکنون عصر جدیدی از ملانکولیا مطرح است.
تعریف افسردگی
نورزی افسردگی نورزی است که طی آن شخص نسبت به بعضی موقعیتهای ناراحت کننده واکنش به صورت غم و اندوهگینی بیش از آنچه که معمول است نشان می دهد و اغلب در بازگشت به حالت طبیعی پس از یک دوره از جان قصوری می ورزد. افسردگی را شاید بتوان حالتی توصیف کرد که با تغییر اساسی اولیه در خلق شروع شده و با مداومت احساس غم و اندوه به درجات مختلف مشخص می گردد.
افسردگی محدود در زمان و مکان خاص نیست بلکه واکنشی است در مقابل استرس، حالتی است که در پی زمان و برای هر کس ممکن است روی دهد به جرات می توان گفت که نیمی از افراد بالغ در دوره ای از عمر خود دچار این حالت بوده و متاسفانه اکثریت این گروه از افسردگی خود آگاه نبوده اند. افسردگی جنگی است درونی جنگی که شخص علی رغم شدت و کشمکش آن محکوم است که به تنهایی و در انزوا با آن بجنگد.
نشانه های افسردگی
1- نشانه های کسالت روحی
الف: عزلت جویی و کناره گیری: اغلب بیماران افسرده نسبت به انجام فعالیتهایی که زمانی از آن لذت می بردند بی علاقه می شوند و احتمال از میزان مشارکتها و فعالیتهای اجتماعی خود می کاهند.
ب) منفی گیری: در شرایط افسردگی گاه اشخاص که در برخورد با نقطه نظرهای مختلف شکیبایی به خرج می دهند عیب جو می شوند انسان افسرده با سماجت در مخالفت با پیشنهادات و دستورات و یا راهنماییهای دیگران مقاومت می کند.
ج) اندوه: شخص افسرده ممکن است بخش مهمی از زندگی خود را در اندوه به سر برد یا مدام گریه کند.
2- نشانه های طرز تلقی فرو افتاده
الف) خود ضعیف بینی و احساس گناه: فرد افسرده گاه در مقام تحقیر خویش بر می آید جملاتی از قبیل "من شکست خورده هستم" چطور می توانی مرا تحمل کنی در قالبهای گوناگون از افسرده ها شنیده می شود. اشخاص افسرده،گاه گناه انجام کاری را که به آنها بی ارتباط است به گردن می گیرند.
ب) ابراز درماندگی: شخص افسرده مصراً به امور بدبین می شود گاه از خودکشی حرف می زند و حتی به این کار اقدام می کند.
3- نشانه های کاهش احساس حیاتی
الف) بی توجهی به خود و یا وظایف خود: انسان افسرده بعضاً نسبت به سر و وضع خود بی تفاوت می شود و یا از انجام تکالیف آموزشی شغلی و یا کارهای خانه سر باز می زند.
ب) بی حالی: ممکن است فرد افسرده از خستگی یا فقدان انگیزه شکایت کند برای او بخصوص شروع کارهای تازه ، دشوار است شدت این بی حالی و بی علاقگی در صبح ها بیشتر است.
ج) کاهش تمرکز: در شرایط افسردگی تمرکز کردن در رسیدگی به یک امر خاص دشوار است بسیاری از افسرده ها کتابها را با تمام کنار می گذارند مرتب کتاب جدیدی انتخاب می کنند اما چند بخش را نخوانده کتاب را رها می کند تا سراغ کتاب بعدی بروند نوشتن و نگارش هم برای افسردهها دشوار است.
د) تردید: تصمیم گیری برای افسرده ها دشوار است گاه شخص افسرده تصمیم گیری را به دیگران محول می کند.
4- سایر نشانه ها :
الف) تغییر در وزن و اشتها که کم اشتهایی و همراه آن کاهش وزن از نشانه های متفاوت افسردگی است اما در برخی از انواع افسردگی و بویژه در افسردگی های فصلی اشتها و وزن افزایش مییابد.
ب) تغییر کیفیت خواب: اغلب افسرده ها از خواب راحت محرومند، بیدار شدنهای پی در پی بخصوص از ساعت 2 تا 6 صبح از جمله مواردی است که می توان به آن اشاره کرد در مواردی نیز خواب سنگین و بیدار شدن از آن دشوار می شود.
ج) تغییر میل جنسی : بطور کلی میل و عملکرد جنسی در اشخاص افسرده کمتر است. اگر دقیق تر بشویم تغییرات دیگری نیز در جسم و روان افراد افسرده پیدا می کنیم. افسرده ها اغلب در طول مدت روز تغییر روحیه می دهند معمولا شدت افسردگی در صبح بیشتر است.
هرچه از روز می گذرد از شدت افسردگی ها کاسته می شود در مواقعی نیز بیمار افسرده با حمله اضطراب روبرو می شود در این موقع نشانه های حمله اضطراب از قبیل تنگی نفس عرق کردن یا لرزش اندامها در بیمار بروز می کند.
شخصیت افسردگی
مردم با هر نوع شخصیتی که دارند، معاشرتی، خجالتی، فکور، ظاهربین، متین، عصبی- در شرایط ساده ممکن است به بیماری افسردگی مبتلا شوند. شخصیت شما مجموعه عادات فعالیت و تجارب شماست که تحت تاثیر و داشت و محیط قراردارند. هیچ صفت یا عادت و یژه ای در شخصیت شما نمی تواند موجب افسردگی شود. با این حال، بعضی جنبه های شخصیت ممکن است شما را برای این بیماری مستعد بکند.
افرادی که به افسردگی دچار می شوند اغلب برای خود معیارهای سطح بالا تعیین می کنند. پیوسته در جنب و جوش و فعالیت هستند و ممکن است به درخواست کمک از دیگران تمایلی نداشته باشند.
اگر خود را به نگرانی مفرط بدبینی یا خود انتقادی تسلیم کرده باشید احتمال بیشتری خواهد داشت که افسرده شوید همین موضوع در موردی که فکر می کنند بر زندگی خود کنترل کمی دارند صدق می کند افسردگی در کسانی که انعطاف پذیر هستند در اجتماع احساس امنیت می کنند و حرف زدن درباره مشکلات برایشان آسان است کمتر دیده می شود.
خلق افسرده:
تقریباً همه افراد افسرده درجاتی از غمگینی شدید یا ناشادی که دامنه آن از یک مالیخولیایی (اندوهگینی) متوسط تا ناامیدی شدید در نوسان است، گزارش کرده اند این نوع غم زدگی ممکن است توسط فرد بصورت نومیدی شدید، تنهایی، یادگیری ساده توصیف شود. کسانی که افسردگی ملایم یا متوسط دارند ممکن است همواره گریه کنند ولی نمی توانند. افراد مبتلا به افسردگی عمیق غالباً اوضاع و احوال خود را برگشت ناپذیر پنداشته و و معتقدند که خود نمی توانند کمکی به خویش بنمایند و نه دیگران قادرند که آنها را یاری کند. این نوع طرز تفکر به عنوان سندرم ناامیدی- بی پناهی نام گرفته است.
حمله افسردگی شدید:
در دوره افسردگی شدید، منحنی خلق نسبت به دوره مانی به سمت پایین افت می کند گرچه در بعضی از موارد یک ضایعه روان شناختی شدید ممکن است افراد را در خلال یک شب دچار افسردگی سازه، ولی ظهور افسردگی شدید معمولاً تدریجی است و طی دوره چند هفته یا چند ماه به وقوع می پیوندد. دوره حمله افسردگی نوعاً طولانی تر از حمله مانی است و پس از پایان مانی بتدریج و به آهستگی ظاهر می شود. شخصی که وارد دوره افسردگی می شود مانند حمله مانی احساس می کند که تغییرات عمیقی در اکثر جنبه های عملکردی وی رخ داده است که نه فقط در خلق، بلکه در انگیزه تفکر واکنش های بدنی و حرکتی وی آشکار است.
شیوع افسردگی شدید:
افرادی که دستخوش یک یا چند حمله افسردگی عمیق، بدون وجود حمله های مانی می شوند تحت عنوان افسردگی شدید نام برده شده اند. این اختلال در ایالات متحده در حدود 1 تا 2 درصد در مردان و 3 تا 6/4 درصد در زنان گزارش شده است. (میرز و دیگران 1984)
خطر این اختلال در طول زندگی- یعنی درصد کسانی که در بعضی از مراحل زندگی خود افسردگی شدید را تجربه نموده اند در مردان 8 تا 12 درصد و در زنان 20 تا 26 درصد گزارش شده است. (بوید روسیمن 1981)
در بین کسانی که در بیمارستانهای روانی بستری می شوند بیشترین فراوانی مربوط به اسکبنرومزنها و پس از آن، افسردگی است. اما در مراکز بالینی خارج از بیمارستان، بیماران افسرده بیشترین درصد را شامل می شوند به نحوی که تخمین زده شده است یک سوم کل بیماران روانی را تشکیل دهند. (ودراف و دیگران 1975)
بعضی از افراد بیشتر از دیگران مستعد ابتلا به افسردگی هستند.همچنین شیوع افسردگی شدید در طبقات اجتماعی اقتصادی پایین به نحوی بی تناسب بیشتر از طبقات اجتماعی- اقتصادی بالاست. همچنین شیوع افسردگی در زنان دو برابر مردان گزارش شده است.محققان کوشیده اند که نظریه های حال به این که این تفاوت ناشی از تغییرات هورمونها و تفاوتهای نقش اجتماعی است عنوان کنند.
محیط های افسردگی زا
بین بشر و محیط زندگیش کشش و واکنش مداوم وجود دارد. این رابطه مدام در حال نوسان است. وقتی در محیط مشخص اتفاقی روی می دهد. واکنش از جانب فرد است و این واکنش به نوبه خود در محیط عکس العملی ایجاد می کند که شخص را وادار به واکنش دیگر می نماید واکنش افراد بشر نسبت به عوامل محیطی یکسان نبوده و تغییرات ناشی در کم و کیف واکنشها وجود دارد.
محیط افسردگی زا از تامین حس اعتماد به نفس کامل شخص ناتوان است در واقع سبب تخریب و زوال تدریجی آن شده و با تحریک مداوم تعارضات درونی و عواطف فرد مستعد امکان افسردگی را برای او فراهم می کند.
اثر چنین محیطی ممکن است نسبت به شدت و دوام عامل افسردگی را خفیف یا عمیق باشد. یکی از خصوصیات محیطهای افسردگی زا این است که پر از افرادی است که خود دچار افسردگی مزمن هستند بی آنکه از وجود آن اطلاع داشته باشند و اغلب افسردگی آنها ناشی از عقده های شخصی و مربوط به زندگی خصوصیشان است که به محیط کار آورده می شود. معمولاً اشخاص خیلی فعال و استقلال طلب از این نوع محیطها فرار می کنند و آنانکه می مانند در فضای آن محیط سم ، پوچی و بیهودگی می پاشند که به نظر می رسد خیلی مناسب آن وضع بوده و به خوبی سبب بقای افسردگی مزمن افراد می گردد.
علل افسردگی
1- علل زیست شناختی
الف) استعداد ژنتیک:
سر رشته قرائن تاثیر ژن های معیوب را حداقل در مستعد ساختن فرد نسبت به افسردگی را نشان می دهد آن سه مورد عبارتند از:
1- خویشاوندان نسبی مبتلایان به افسردگی نسبت به جمعیت کل میزان بروز بالاتری از این اختلال نشان می دهند.
2- میزان تطابق برای اختلالات خلقی در دو قلوهای مشابه (یک تخمکی) بسیار بالاتر از میزان آن در دو قلوهای نامشابه (دو تخمکی) که ژن های متفاوت دارند است. هیچ یک از قرائنی به وضوح عوامل محیطی را از عوامل ارثی تفکیک نمی کنند این کار با نوع دیگری از مطالعات امکان پذیر شده است.
3- مطالعه بر روی دو قلوهای یک تخمکی که جدا از هم بزرگ شده اند حصول اطمینان از این موضوع را که در زمینه ژنتیک مشابه عواملمحیطی احتمالاً نامشابه باشند امکان پذیر می سازد. در دو قلوهای یک تخمکیمیزان تطابق برای افسردگی(اختلال خلقی)حتی اگر محیط رشد آنها متفاوت باشد بالاتر است.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 225 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 343 |
سلامتى تن و روان
آن چیزى که در خدمت طبع ما قرار مىگیرد و آن را تقویت مىکند، غریزه نامیده مىشود و آن چیزى که با قلب ما سر و کار دارد:
فطرت.
بنابراین، غرایز بیشتر در خدمت منِ مجازىاند.
باید مواظب باشیم که غرایز، ابزارند، نه هدف.
خوردن و خوابیدن و امیال و شهوات، مربوط به غرایزند.
به طور خلاصه مىتوان گفت که کلید خواستهها و نیازهاى نفس و تن، غرایز است.
در مورد غرایز، آنچه شرعى و عقلى و منطقى است، نه تنها جایز، بلکه مطلوب و ترکش، ناروا و گناه است.
غرایز بایستى از راه حلال و براى جلوگیرى از گناه و براى رفع نیاز تن و نفس ارضا شوند، و استفاده از آنها براى سلامت تن و روان، و در نهایت براى بندگى و قرب به خدا باشد و بنابراین، هرگونه افراط و تفریط، در ارضاى آنها جایز نیست.
غرایز باید در اختیار ما باشند، نه ما، در اختیار آنها.
عنان آنها باید در دست ما باشد و هدف قرار نگیرند و سرانجام، ابزارى براى بهتر بندگى کردن و قرب به خدا باشند.
درباره غرایز بر حسب مورد، در فصول دیگر کتاب بحث کردهایم
جهت دریافت فایل سلامتى تن و روانلطفا آن را خریداری نمایید
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 128 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 115 |
پرخاشگری
مقدمه
احتمالاً تمام افراد با واژة پرخاشگری آشنایی نسبی د ارند و این حالت را تجربه کرده اند به گونه ای که اگر این واژه را متصور شویم متعاقباً حالت هیجانی آن را در ذهن می توانیم تداعی کنیم. تقریباً هیچ چیز مخرب تر از پرخاشگری نابجا نمی تواند باشد به طوری که می تواند ارتباطات انسانی را به راحتی ویران کند.
پرخاشگری عموماً رفتار کاملاً طبیعی انسانهاست اما زندگی که پرخاشگری خارج از کنترل و ویرانگر باشد می تواند در کار، ارتباطات اجتماعی و حتی در کل کیفیت زندگی مشکلاتی را به وجود بیاورد ممکن است کار به جایی برسد که شما احساس کنید اسیر هیجان قدرتمندی هستید که نمی توانید از آن اجتناب کنید پرخاشگری یک حالت هیجانی است که از لحاظ شدت می تواند خفیف، شدید یا ویرانگر باشد همانند هیجانات دیگر ، پرخاشگری موجب تغییرات زیستی و فیزیولوژیکی متعددی می شود مثل افزایش فشار خون، افزایش ضربان قلب، تند شدن تنفس و ... همچنین عصبانیت می تواند ناشی از عوامل بیرونی یا درونی باشد شما می توانید از دست فرد مشخصی مثل یک همکار یا از یک حادثه عصبانی شوید . همچنین پرخاش شما می تواند ناشی از نگرانی یا تفکر شما در مورد مسائل شخصی باشد با یادآوری حوادث و خاطرات تلخ و آسیب زا که می تواند پرخاشگری را شدت بخشد زمانی که احساس نفرت از شخصی را به زبان می آوریم یا اقدام به آسیب رساندن به وی می کنیم، دیگر نمی توانیم به این شناخت برسیم که آن شخص جنبه های خوبی هم دارد از سوی دیگر، وقتی در برابر کسی پرخاشگری می کنیم به این معناست که جاذبه آن شخص در نظر ما کم شده است. به همین سبب، پس از اعمال پرخاشگری، کوشش خواهیم کرد تا حسن های او را دست کم بگیریم و معایب وی را برجسته تر کنیم تا از این طریق ناهماهنگی شناختی را کاهش دهیم، به علاوه سعی می کنیم تا دلایل دیگری برای تنفر از آن فرد پیدا کنیم، مرد اغلب پس از فریاد زدن، کتک زدن یا شکستن ظروف احساس آرامش پیدا می کنند این اعمال، برای مدتی کوتاه تنش را زایل می کند و فرصتی فراهم می آورد تا قدرت خود را نشان دهند، اما در بلند مدت خشونت را افزایش می دهد . درهر صورت در مورد پرخاشگری و شکل گیری آن نظریات گوناگونی ارائه شده است و هر کدام از مکاتب روانشناسی نظرات خاص خود را بیان کرده اند مانند فروید که پرخاشگری از نوعی سائق می داند و یا رفتار گرایان که طبق اصول پاداش و تنبیه آن را تعریف می کنند و یا روانشناسان یادگیری که بر الگوها و یادگیری مشاهده ای تأکید دارند و یا روانشناسان شناختی که بر شناخت و طرحواره های ذهنی اشاره می کنند.
تعریف پرخاشگری :
اصطلاح پرخاشگری به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد خواه در معنی نزدیک شدن به اشیاء و اشخاص خواه به معنی درگیری با نیروهای خارجی این مفهوم گاهی با مفاهیم انگیختگی، کارآوری و حتی با مفهوم کنجکاوی اشتباه می شود.
اتوکلاین برگ[1] مفهوم پرخاشگری را گسترده در نظر می گیرد و معتقد است که جنبه های مثبت یا منفی پرخاشجویی را در بردارد اگر پرخاشجویی را به جای پرخاشگری به کار ببریم به معنی محدود دشمنی را نیز شامل می شود مفهوم دشمنی تا حدی شامل ارزشهای منفی است در حالی که پرخاشگری به معنی ‹‹مخالف بودن›› دارای ارزش ارتباطی است و در بعضی شرایط مثبت و سازنده است پرخاشگری را از عمل پرخاشجویی تجاوز متمایز می کنیم: پرخاشگری از عوامل انفعالی انسان و در انسان نهفته است و هنگام ظهور در پرده ای از پوششهای دفاعی پیچیده شده است و به صورت بخشی از نیروی آماده برای عمل و فعالیت بروز می کند. پرهیز صورتی از عقب نشینی پرخاشجویی است پرخاشگری همیشه با عمل پرخاشجویانه بروز نمی کند، وقتی واقع می شود ضرورتاً پرخاش علیه دیگری نیست بلکه پرخاشجویی می تواند متوجه خود فرد نیز بشود در انگلیسی با اصطلاحات و کلمات زیر توصیف می شود پرخاشجویی به معنی حمله ای که به تحریک کسی نباشد و در انسان به صورت بدنی و یا لفظی بروز می کند، رفتاری بی خبرانه است ‹‹Agonist behavior ›› که به صورت حمله و ضد حمله بروز می کند برای رفتار پرخاشجویانه ای که به تحریک دیگران به وجود می آید و همچنین برای عملیات پاسخ یا اعتراضی که برای دفاع و یا حمله است باید کلمات و اصطلاحات دیگری را جستجو کرد. Aggressiveness پرخاش، حالت نسبتاً دائمی همراه با آمادگیهای سرشتی و نیروی ذخیره برای پرخاشجویی است و گاهی مفاهیم ابتکار عمل، جاه طلبی، درگیری و جسارت را شامل می شود.
تعریفی دیگر : پرخاشگری یعنی عملی که به آسیب رسانی عمدی دیگران منتهی می گردد البته ممکن است این آسیب رسانی در انواع شیوه های پیاده شده و حتی متضمن آزارهای روانی نظیر تحقیر، توهین و فحاشی نیز شود اما در هر حال مفهوم آسیب به تعارض رفتارها ارجاع دارد. از این رو خشونت تنها یکی از انواع پرخاشگری محسوب می گردد، به این لحاظ خشونت را حاوی مبادرت عمدی ایجاد آسیبهای جسمانی به دیگران تلقی می کنیم پرخاشگری عمدی می تواند از سایر انگیزشهای غیر پرخاشگرانه به شکلی متمایز متأثر گردد. یک سرباز دشمنش را می کشد – که این کار عمل پرخاشگرانه است – اما واکنش او ممکن است برای حفظ زندگیش، تأمین منافع کشورش یا کسب، تأییدات سازمانی گروهی باشد.
اما یک قاتل دلایل دیگری برای کشتن قربانیانش دارد. در این موارد آسیب عمدی نوعی پرخاشگری محسوب شده اما سیاقی متفاوت می یابد. روانشناسان چنین مفاهیم متنوعی را به تبیین ابزار پرخاشگری اطلاق می کنند در مقابل، پرخاشگری عاطفی یا خشم آلود هنگامی به وجود می آید که هدف اصلی بر تعهد استوار است ‹‹برکوتیز، 1979 زیلمان›› این نوع پرخاشگری به دلیل احساس شرایط و حالات ناخوشایند رخ می دهد. مثلاً تنفر به خشم می انجامد و بیش از سایر عواطف با پرخاشگری همراه است لذا در شرایط معینی – توام بودن تنفر با خشم شدید، کنترل ضعیف و وجود نیتی خاص – فرد کمتری می تواند از تمایل به آسیب رسانی دیگران جلوگیری کنند.
پرخاشگری از دیدگاه زیست شناسی ‹‹مبانی فیزیولوژی پرخاشگری››
آمیگدال و رفتار پرخاشگرانه
آمیگدال در خوردن، نوشیدن، رفتار جنسی و دیگر رفتارها اهمیت فراوانی دارد. در اینجا، نقشی آمیگدال را بر رفتار پرخاشگرانه مورد بررسی قرار می دهیم.
حیوانات غیر انسانی، تحریک الکتریکی آمیگدال می تواند به حمله های شدید نسبت به دیگر حیوانات یا ‹‹به دفعات کمتر›› به یک حمله بازدارنده منجر شود. آسیب رسیدن به آمیگدال معمولاً سبب رام شدن و متانت می شود، گرچه آسیب رسیدن به برخی از هسته های آمیگدال می تواند پرخاشگری را افزایش دهد. رفتار پرخاشگرانه حیوانات مبتلا به صرع کانونی در آمیگدال معمولاً افزایش می یابد رابینر نوعی بیماری است که در نتیجه حمله ویروسها به قسمت اعظم مغز، به ویژه لوب گیجگاهی عارض می شود و رفتارهای پرخاشگرانه با خود به همراه دارد ‹‹لنتز[2]، بوریچ[3]، اسمیت، کریک[4] وتیگور[5] 1981›› با این وجود، اثرات آسیب به آمیگدال تنها به موضوع ایجاد یا بازداری یک هیجان خاص منحصر نمی شود بلکه، ایجاد یا بازداری یک هیجان توسط آمیگدال، بیشتر به اینکه حیوان اطلاعات را چگونه تعبیر کند، بستگی دارد. برای مثال، گربه های نر مبتلا به ضایعه آمیگدال ممکن است با دیگر گربه های نر، اعضای دیگر گونه ها و حتی اشیاء بی جان رابطه جنسی برقرار کنند ‹‹شرانیر، کلینگر، 1953››[6] در کل افزایش فعالیت های جنسی بدان معنا نیست که تمایل جنسی خیلی شدیدی دارند، بلکه به این علت است که شریک جنسی خود را نمی توانند تمیز دهند ‹‹آرونسون وکویر 1979›› همین طور، بعضی میمون های مبتلا به ضایعه آمیگدال در تفسیر برخی از محرک های اجتماعی از دیگر میمون ها، مشکل دارند، به علت سوء تعبیرشان ممکن است حمله بی دلیل داشته باشند یا وقتی که مورد تهاجم قرار می گیرند نتوانند از خود به خوبی دفاع کنند.
رسولد[7]، میرسکی[8] و پی برام[9] ‹‹1954›› در آمیگدال سلطه گرترین و پرخاشگرترین میمون گروه 8 تایی ضایعه ایجاد کردند. بعد از این ضایعه، آن میمون از نظر سلسله مراتب قدرت به پایین ترین مرتبه تنزل کرد. پژوهشگران سپس ضایعه آمیگدال را به قوی ترین میمون از 7 میمون باقی مانده وارد ساختند. این میمون نیز سریعاً در رتبه هفتم قرار گرفت. با این وجود، وقتی که آنها به میمون سوم ضایعه را وارد ساختند، نزول محسوس در حالات یا رفتار پرخاشگرانه آن مشاهده نکردند. تبیین احتمالی این است که این ضایعه ها بخش های نسبتاً متفاوتی از مغز سر میمون را تخریب کرده است. احتمال دیگر این است که اثرات ضایعه با توجه به محیط اجتماعی تغییر می یابد دو میمون اول به محیطی برمی گردند که در آن رقبای پرخاشگر وجود دارد، در حالی که سومین میمون به محیطی برمی گردد که رقبای وی کم ترند ممکن است برای دو میمون اولی در مقایسه با میمون سومی تداوم رفتار پرخاشگرانه در برابر رقبا سخت تر می باشد.
انسان ها: آمادگیهای فیزیولوژی می تواند در حیوان عکس العمل های شبه عاطفی با تظاهرات هیجانی ایجاد کند، این عکس العمل ها در حالاتی که کرتکس صدمه دیده باشد دوام بیشتری دارد پذیرفته شده که منطقه قدامی هیپوتالاموس برای ایجاد چنین پدیده ای ضروری است بحرانهای شبه هیجانی خشم در حیواناتی که مخ را برداشته باشیم دیده نمی شود تحریک الکتریکی منطقه قدامی هیپوتالاموس در حیوان سالم تظاهرات شبه عاطفی، مشابه آنچه که در حیوان عادی از کرتکس دیده شده بوجود می آورد که کارلی دخالت هیپوتالاموس در رفتار پرخاشگرانه و عادت شده را می پذیرد اما می گوید درود آن رفتار در ساخت روانی و یا به کارگیری آن در یک حادثه وابسته به سیستم لیمبیک دارد.
هسته های درونی هیپوتالاموس نقش بازدارنده در رفتار پرخاشگرانه را دارد در همین مورد دلگادو[10] نشان داده است تحریک انتهای هسته های درونی موجب می شود که رفتار پرخاشگرانه در برخی از حیوانات که فوق العاده پرخاشگر و خطرناک هستند بلافاصله از بین برود در لحظات تحریک بدون هیچگونه خطری می توان صورت، بدن و پوزه حیوان را لمس کرد. ولی به محض اینکه تحریک را متوقف می کنیم خطرناک می شود.
پژوهشگرانی مانند دلگادو در منطقه زیرین کرتکس و لیمبیک نقاطی را پیدا کرده اند که تقویت کننده پرخاشگری هستند و نقاط دیگری یافته اند که موجب کاهش و حذف پرخاشگری می گردد در اجتماع میمون ها سلسله مراتبی وجود دارد که در آن یکی رئیس و عده ای زیر دست هستند همه از رئیس می ترسند او بهتر از همه غذا می خورد و بهترین جا را برای استراحت انتخاب می کند آزمایشهای دلگادو نشان داد : به محض اینکه هسته مشخصی از مغز میمونها را تحریک نماییم وضع تغییر می نماید، در مدت یک ساعت تحریک، میمون ها از اطاعت رئیس بیرون می شوند دیگر از او نمی ترسند و او آرام و بی تفاوت باقی می ماند اما چند دقیقه پس از آنکه تحریک مغزی متوقف شد دوباره سلسله مراتب میان میمون ها برقرار می گردد و رئیس مورد احترام و ترس سایرین می شود .
روبینسون[11] و همکارانش در پژوهشهای خود نشان داده اند که تحریک طولانی قسمتهایی از هیپوتالاموس میمونهایی که تحت سلطه بوده اند آنها را پرخاشگر ساخته و نقش میمونهای تسلط دار را با میمونهای اطاعت کننده عوض کرده است و وجود احتمالی یک مرکز پرخاشگری را در هیپوتالاموس تأیید می کند پلونتیک و همکارانش برای پاسخ به این اعتراض، پرخاش را با توجه به رشد و زمینه های ایجاد آن دو قسم می کند 1- پرخاش ثانویه که حاصل انگیختگی مناطق رنج زای بدن است 2- پرخاش اولیه که با تحریک مغز به وجود می آید و تا وقتی که آن تحریک وجود دارد ادامه می یابد باید آنها نتیجه می گیرند : پرخاش که با تحریک مناطق رنج زای مغز همواره است از نوع پرخاش ثانویه است این تحقیقات موید تحقیقات گسترده ای است که با ایجاد درد در پا و یا روشهای دیگر رفتار پرخاشگرانه به وجود می آورند روبینسون ضمن تحقیقات دیگری نشان داد که تحریک برخی از نقاط هیپوتالاموس رفتار پرخاشگرانه را ایجاد می کند که به محرک وابسته است مدت تحریک و شدت محرک، مدت و شدت پاسخ را تغییر می داد در انسان قسمت پهن بخش پیشین پیشانی و بخش از قسمت بالای آن موجب کاهش پرخاشگری در انسان می شود اعمال جراحی که در قسمتهایی از تالاموس، پیشانی و بخش از قسمت بالای آن موجب کاهش پرخاشگری در انسان می شود اعمال جراحی که در قسمتهایی از تالاموس، پیشانی، هیپوتالاموس و قسمت زیرین مغز انجام شده است با کاهش عکس العمل های پرخاشگرانه در انسان همراه بوده است در سال 1966 ساند وعده ای دیگر از جراحان ژاپنی که مستقیماً درباره هیپوتالاموس کار کرده برای کنترل رفتار حمله و پرخاش در کودکانی که ناراحتی مغزی داشته اند قسمت عقب هیپوتالاموس را به مقدار کمی برداشتند و ملاحظه کردند که عمل جراحی آنها مفید بوده است . همین عمل در منطقه میانی هیپوتالاموس نیز موثر بوده است.
جهت دریافت فایل پرخاشگری لطفا آن را خریداری نمایید