دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 98 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 82 |
بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران با انگیزش پیشرفت
مقدمه
آدمی موجودی شگفت انگیز است. می تواند رویدادها را ادراک کند، به قضاوت های پیچیده دست بزند، اطلاعات را به خاطر آورد، مسائل را حل کند و نقشه ها را عملی سازد. این ماشین پیچیده ممکن است برای مقاصد مختلف به کار افتد؟ مثلا" نقشه جنگ را طرح کند یا به اکتشافات فضایی پردازد انسان دیگر را تحقیر کند یا بیماری را نوازش کند و بالاخره خواهان محبوبیت، برتری جویییا دوستی باشد. اینکه آدمی استعدادهای خود را صرف چه هدفهایی خواهد کرد منوط به انگیزش او است، یعنی به نوعی امیال، آرزوها، خواسته ها، نیازها، هوسها، گرسنگی ها، عشقها، تفریحها و ترسهای او بستگی دارد. (براهنی، 1366 )
یکی از هدفهای روان شناسی به عنوان یک علم، تبیین رفتار است. از این رو هر موضوعی که در این مورد به ما کمک کند باید مورد توجه قرار گیرد. تبیین رفتار یعنی اینکه چرا رفتار اتفاق می افتد. روانشناسی انگیزش بخشی از پاسخ به این چرا را ارائه می دهد. چرا یک موش به جستجوی غذا می پردازد؟ چرا یک دانشجوی دانشکده سخت تلاش می کند تا مهندس شود؟ در حالی که آن دیگری یا کمتر کار می کند یا کاری انجام نمی دهد؟ جواب سؤال اول این است که موش گرسنه است، لکن پاسخ سؤال دوم چندان روشن نیست زیرا انگیزش هر دانشجو به عوامل متعدد بستگی دارد. (شکرکن ، 1373)
هدف روانشناسی انگیزش، یافتن علل رفتارهای ساده و پیچیده است. در حقیقت علم انگیزش در جستجوی علت همه رفتارها است و در نتیجه روانسناسی را در تبیین رفتار یاری می دهد.
در طول قرنها عده زیادی از متفکران اجتماعی و فلاسفه پیرامون طبیعت انسان به بحث پرداخته اند و در این بین مطالب نظری خاصی پیرامون انگیزش بیان داشته اند. مثلا" در قرن یازدهم توماس هابز فیلسوف انگلیسی معتقد بود که انسان ذاتا" خودخواه، مخرب و سفاک است و نتیجه گرفت انسانها برای جلوگیری از هرج و مرج باید خود تسلیم قدرت سلطان خودکامه بنمایند.
بعد از هابز، جان لاک انگلیسی که از طرفداران حکومت پارلمانی بود ادعا کرد که انسان ذاتا" صلح جو، پاک طینت و سرشار از حس همکاری است. (به نقل از غفوری ، 1376)
قبل از اینکه به بیان نظریه های انگیزش بپردازیم لازم است که ابتدا تعاریفی از انگیزش عنوان گردد.
تعریف انگیزش :
گیج وبرلاینر انگیزش را به عنوان نیروی محرک فعالیت های انسان و عامل جهت دهنده رفتار انسان تعریف کرده اند. آنها انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبه کرده اند در این مقایسه انگیزش به عنوان نیرو و جهت دهنده تلقی می شود. (طهوریان و همکاران ، 1374)
اتکنیسون و همکاران انگیزش را به عنوان عامل نیرو و جهت دهنده رفتار تلقی می کنند. (براهنی ، 1371)
اکثر روانسناسان مفهوم انگیزش را به عواملی محدود می سازند که به رفتار نیرو می بخشد و به آن جهت می دهد یک جاندار انگیخته در مقایسه با یک جاندار ناانگیخته با نیرو و کارایی بیشتری در یک فعالیت درگیر می شود. انگیزش علاوه بر نیرو بخشیدن به جاندار معموالا" به رفتار جهت می دهد بدین صورت که مثلا" شخص گرسنه برای جستجوی غذا و خوردن آن برانگیخته می شود.
بولز مفهوم انگیزش را مفهومی بحث انگیز می داند چرا که بعضی از روانشناسان احساس می کنند که فقط جنبه های نیرویابی رفتار را باید به حساب انگیزش گذاشت و مکانیزم های دیگر(یادگیری و شناخت) مسئول جهت دادن به رفتار هستند. از طرف دیگر بعضی روانشناسان مفهوم انگیزش را غیر قابل استفاده می دانند. ( شکرکن ، 1373)
نظریه های متعددی در مورد انگیرش بیان شده است که در اینجا اهم آنها را به ترتیب تاریخی توضیح می دهیم.
نظریه شناخت گرایی : اصطلاح انگیزش تا آغاز قرن بیستم بکار نمی رفت. طی صدها سال عقیده فیلسوفان بر این بود که آدمی موجودی هوشمند است که آزادانه اهداف خود را انتخاب می کند و درباره راه و رسم زندگی خود تصمیم می گیرد. عقل بود آنچه را که آدمی می بایست انجام دهد مشخص می ساخت. انسان آزاد و صاحب اختیار بود و خوب و بد و انتخاب بستگی به آموزش وهوش او داشت. فرض بر این بود که اگر کسی بداند کدام انتخاب خوب است خود به خود آن را برمی گزیند. چنین تصویری از وجود آدمی فردگرایی نامیده می شود. (باقری ، 1373)
در این نظریه مفهوم اراده نقش محکمی دارد و اراده را مثل تفکر و احساس یکی از نیروهای ذهن می دانستند و معتقد بودند چون انسان قادر به کنترل اراده خویش است پس باید مسئول اعمال خود باشد، نه تحت نیروهای خارج از خود باشد بلکه برعکس برای تحقق بخشیدن به خواسته های خود می تواند جهان را دگرگون کند. (براهنی ، 1366)
اما بتدریج مفهوم اراده مورد اعتراض واقع شد. گاهی اوقات آدمی از انگیزه هایی که اساس رفتار او هستند اطلاع ندارد به همین جهت نیز انگیزه ها را باید چیزی جدا از فرایندهای شناخت و تفکر دانست.
اکثر روانشناسان معتقدند که گرچه نظریه ای شناختی تحلیل ارزنده ای از فرایند تصمیم گیری بدست داده اما متغییرهای انگیزشی را از نظر دور داشته است.
با این حال اکثر روانشناسان در تبیین انگیزش به نظریه شناختی سخت معتقد هستند از جمله جورج کلی مفهوم انگیزش را به کلی بی فایده می داند به نظر وی رفتار چیزی نیست که محتاج به انگیخته شدن باشد. بلکه رفتار دائما" فعال است ومساله اصلی، انتخاب رفتار بخصوص از میان رفتارهای ممکن است. ( گردون ، 1996 )
از متفکران قرون وسطی سنت توماس اکواینیس و از متفکران اخیر دکارت، هابز، اسپنیوزا از طرفداران این نظریه بودند.
نظریه لذت گرایی : همراه با بحث های فلسفی درباره خود و اراده آدمی، این نظریه نیز به میان آمد که آدمی موجودی است در جستجوی لذت و دوری از درد. این نظریه توسط توماس هابز در قرن هفدهم عنوان گردید کوششی است برای تبیین علت رفتار و نیاید آن را با مکتب اخلاقی لذت گرایی اشتباه گرفت. روانشناسان نظریه لذت گرایی را مردود دانسته اند. آنان از این لحاظ لذت گرایی را قبول ندارند که این نظریه بر معرفت خصوصی شخص از تجارب خویش متکی است. ما درباره احساس لذت درونی که به شخص دیگری دست داده است چه می دانیم؟ باید گفت که آنچه به کام یکی شهد است برای دیگری زهر می نماید. از طرف دیگر چون لذت گرایی به بحث تسلطی می انجامد مردود شناخته شده است. با وجود آن اخیرا" روانشناسانی از قبیل پل. ت. یانگ و دیویدس مک کلند نظریه لذت گرایی پیچیده ای را به میان کشیده اند با این تفاوت که مبنای کار این دانشمندان گزارش کار خصوصی افراد درباره لذت و درد نیست بلکه گرایش و گریز را به طور عینی اندازه گیری می کنند این روانشناسان نظریه لذت گرایی آزمایش را پرورش می دهند. (Borich , Tombary ، 1995)
مک کلند در نظریه لذت گرایی خود مدل برانگیختگی عاطفی را پیش کشیده است منظور او این است که پاره ای از محرکهای محیطی به صورت فطری لذت یا درد را برمی انگیزند و در جانداران تمایلی به گرایش یا گریز از این محرکها به عنوان هدف وجود دارد. میزان هیجان لذت بخشی یا دردناکی که به جاندار دست می دهد تابع سطح انطباق قبلی اوست. مثلا" در شرایط عادی صدای بلند آدم را ناراحت می کند ولی پس از چند ساعت توقف در فرودگاه هواپیماهای جت، سروصدا و کوچکترین ناراحتی را ایجاد نمی کند. اگر شدت محرک از سطح انطباق جاندار کمی بالاتر یا پایین تر برود احساس لذت دست می دهد ولی اگر به نحو بارزی تغییر کند موجب ناراحتی می شود. (براهنی ، 1366)
مک کلند انگیزش را مشتمل بر انتظارات آموخته شده ای در مورد هدفها می دادند، انتظار اینکه هدف بخصوص واکنش هیجانی مطبوع یا نامطبوعی ایجاد خواهد کرد. جاندار در گذشته هدفهایی را که مطبوع یافته به دنبال آنها می رود و از نزدیک شدن به هدفهایی که در گذشته درد و ناراحتی ایجاد کرده اند پرهیز می کند به این ترتیب مک کلند تمام انگیزه ها را آموخته شده تلقی می کند. برانگیختگی عاطفه فطری است ولی انتظارات شخص آموخته شده هستند. (باقری،1373)
این نظریه در آثار فیلسوفان باستان نیز منعکس است ولی در قرن هجدهم و نوزدهم به اوج خود رسید و هر چند که به تدریج از رواج افتاد با این حال در سالهای اخیر بار دیگر نضج گرفته است.
نظریه غریزه ها : صورت افراطی دیدگاه ماشین گرا نظریه غریزه است. غریزه یک نیروی زیستی و فطری است که جاندار را از پیش آماده می سازد تا تحت شرایط مناسب به شیوه ای خاص عمل کند. مدتهای مدیدی رفتار حیوانات با غرایز نسبت داده می شد و گمان می رفت که حیوانات روح یا عقل ندارند و قادر به استدلال نیستند. نظریه تحول انواع داروین که تمایز زیادی بین آدمیان و جانداران دیگر قائل نبود در را به روی استفاده از نظریه غریزه برای تبیین رفتار آدمیان گشود. داروین معتقد بود که پاره ای از اعمال هوشمندانه موجودات زنده ارثی هستند که ساده ترین آنها بازتابها می باشد مثلا" بازتاب مکیدن در نوزادان که که انواع پیچیده این رفتار را غریزه می گویند. (Borich , Tombary ، 1995)
در اوایل قرن حاضر نظریه پردازانی از قبیل ویلیان جیمز، زیگموند فروید، ویلیام مک دوگال، نظریه غریزه را به صورت یک مفهوم تبیینی وارد روانشناسی کردند. بعضی از متفکرین غریزه را قالبی و مکانیکی پنداشتند. ولی مک دوگال آنها را تمایلات غایی هدف جویانه و ارثی دانست. ( براهنی ، 1366)
مکدوگال در کتابش تحت عنوان روانشناسی اجتماعی (1908) غرایز زیر را عنوان کرده است.
اکتساب، ستیزه جویی، تولید مثل، نفرت، خوارطلبی، ابراز وجود، سازندگی، کنجکاوی، گریز، جمعگرایی ، بعدها مکدوگال فهرست غرایز را تا هجده نوع گسترش داد که بعضی از آنها به نیازهای خاص جهانی مربوط بودند.(براهنی،1366 )
بعضی نظریه پردازان به یکی از دو غریزه اکتفا کردند مثلا" فروید معتقد بود که نیروی اساسی اما نو هوشیار وجود دارد که عوامل انگیزش نیرومندی در تعیین رفتار هستند یکی غریزه زندگی که رفتار جنسی تجلی می کند و غریزه مرگ که زمینه ساز اعمال پرخاشگرانه هستند . (باقری، 1373)
نظریه غریزه ها در طول ربع اول قرن حاضر رواج فراوان داشت ولی بعدها با مشکلاتی مواجه شد. اشکال اساسی این بود که هر کسی به سلیقه خود چند غریزه دیگر به به فهرست غریزه ها افزود تا جایی که در حوالی 1920 تعداد غریزه ها به شش هزار رسید. (براهنی، 1373)
همچنین مردم شناسان متوجه شدند که بعضی از غرایز در برخی از فرهنگها یافت نمی شود به عنوان مثال ستیزه جویی در تمام جوامع ابتدایی امری رایج نیست در بعضی از جوامع مردم نیاز به جنگیدن ندارند. (براهنی، 1371)
گرچه نظریه غریزه ها به تدریج از رواج افتاد ولی هرگز به کلی از میان نرفت و در سالهای اخیر گروهی از کردار شناسان اروپایی مثلا" نیکولاس – تین برگن و روانشناسان تطبیقی آمریکا از قبیل فرانک بینچ مساله غریزه را به شکل جدیدی در قالب « نقش پذیری» مطرح می کنند. این دانشمندان سرگرم تشیع جزئیات رفتار غریزی مخصوصا" در حیوانات رده پائینی هستند بحث های نظری را کنار گذاشته اند و به آزمایشگاه روی آورده اند و در جستجوی مکانیسم های فیزیولوژی رفتار غریزی هستند. (براهنی، 1366)
نظریه سائق ها : مهمترین نظریه ای که در حال حاضر مبحث انگیزش دیده می شود مفهوم سائق است که نخستین بار در سال 1918 رابت س. وودورت آن را مطرح کرد. منظور او از سائق نیرویی بود که جاندار را به عمل وامی دارد در مقایسه با عادت که جهت رفتار را تعیین می کند. اگرچه منظور وودورت از کلمه سائق، خزانه نیروی کلی جاندار بود ولی به زودی دیگران سائق های مختلفی از قبیل گرسنگی، تشنگی و میل جنسی را مطرح کردند. سائق از نظر این دسته از روانشناسان عبارت است از تمایل جاندار به گرایش یا دوری از هدفهای خاص بود. گرچه نظریه سائق ها شباهت زیادی با نظریه غریزه ها دارد ولی به عللی نظریه سائق ها بیشتر مورد قبول روانشناسان قرار گرفت.
زمانی که در سال 1931 فیزیولوژیست آمریکایی والترب کنن مفهوم تعادل حیاتی را مطرح کرد نظریه سائق اهمیت بیشتری پیدا کرد. مطابق این مفهوم هرگاه وضع درونی جاندار از حالت عادی منحرف شود بدن او دچار عدم تعادل می گردد. ظهور سائق های روانی، یکی از بدن کم می شود سائق گرسنگی فعال می گردد و جاندار به جستجوی غذا می پردازد و بعد از خوردن غذا تعادل خود را بازمی یابد. (براهنی،1366 )
کلارک هال این نظریه را پیش کشید که تمامی رفتارها یا از سائق های تعادلی ریشه می گیرند (سائق های اولیه نامیده می شوند) یا از سائق های ثانویه که خود از سائق های اولیه بوجود آمده اند. سائق های اولیه نیروهایی هستند که در درون فرد وجود دارند و به وسیله نیازهای زیستی نظیر گرسنگی و تشنگی ایجاد می شوند، این سائق ها باعث ایجاد فعالیت های تصادفی می شوند. این فعالیت ها ضرورتا" بدون جهت هستند تا زمانی که نیاز برآورده شود. اما وقتی که رفتار برآورده شد نیاز از طریق فرایند کاهش سائق و تقویت به عنوان یک عادت آموخته می شود. سائق های ثانویه یا اکتسابی مانند آرزوها و امیال مربوط به پول، عشق، ورزش کردن، نوشتن و یا نواختن موسیقی می باشند این سائق ها ناشی از نیازهای حیاتی نیستند بلکه از طریق همراهی با یک سائق اولیه کسب می شوند.
هال معتقد بود تمام فعالیت های اورگانیزم به سمت کاهش تنش جهت داده می شوند که این تنش به وسیله نیازها و سائق ها ایجاد می شود . ( بوریچ ، تامباری، 1995)
نظریه نیازهای کمبود – رشد : طبق این نظریه عمده ترین نیروی انگیزش فرد گرایشی است که او به رشد و خودشکوفایی دارد در همه ما این نیاز اساسی وجود دارد که تواناییبالقوه خود را در حد کمال پرورش دهیم و به پیشرفتی فراتر از وضع فعلی خود برسیم. تمایل طبیعی آدمی در جهت شکوفایی و تحقق توانایی بالقوه خود سیر می کند اگرچه ممکن است در این راه با موانع محیطی و اجتماعی روبه رو شود.
آبراهام مازلو که یکی از نظریه پردازان و طرفداران این نظریه است تاثیر بسیار مهمی در آموزش و پرورش آمریکا داشته است. نظریه او مبتنی بر این مفهوم است که ارضاء نیازها «مهمترین اصل زیربنای رشد است» (مازلو، 1987). از نظر مازلو مهمترین خصوصیات انگیزش گرایش به نیاز جدید و بالاتر است که با ارضاء نیازهای پایین تر ظهور می کند. وقتی نیازهای اولیه(پایین تر) مانند نیاز به ایمنی – ارضاء شد نیازهای دیگر هم چون نیازهای انگیزاننده جایگزین آنها می شود. انگیزه افراد مستقیما" برخواسته از نیازهای آنها است و لذا انسان در رفتار خویش به ارضاء نیازش گرایش دارد. (بروفینگ، گلاور،ترجمه فرازی، 1375)
سلسله مراتب نیازهای مازلو عبارتند از :
1- نیازهای فیزیولوژیک: گرسنگی، تشنگی و امثال آن.
2- نیازهای ایمنی : احساس امنیت کردن و دور از خطر بودن.
3- نیازهای تعلق و محبت : به دیگران پیوستن، تعلق داشتن.
4- نیازهای عزت نفس : اجرا ودستیابی، نشان دادن کفایت در کارها، مورد تایید دیگران بودن.
5- نیازهای شناختی : دانستن، فهمیدن، کاویدن.
6- نیازهای ذوقی(هنری) : تقارن، نظم و زیبایی .
7- خودشکوفایی و رسیدن به تحقق نفس و شکوفا ساختن توانایی بالقوه.
مازلو چهار نیاز اولیه را نیازهای کمبودی نامید. زیرا وقتی که در انسانها کمبودی پیدا می شود برانگیخته می شود تا نیازهای خودرا تأمین کنند. اما زمانی به ارضاء سه نیاز دیگر که آنها باشد نیازهای وجودی نه به دلیل کمبود بلکه به علت علاقه اساسی انسانها به خودشکوفایی، دانش وزیبایی برانگیخته می شود. (باریچ، تامباری، 1995).
در نیازهای پیشنهادی مازلو، نیازهای مراحلی هستند که باید در مسیر حرکت به سمت رشد از آنها گذر کرد. این مراحل به شکل سلسله مراتبی هستند یعنی هر مرحله از نیاز، قبل از اینکه نیاز مرحله بعدی برانگیخته شود باید ارضاء شده باشد تا وقتی نیازهای فیزیولوژیکی برآورده نشود انسان در پی نیازهای ایمنی نیست. همین طور تا زمانی که نیازهای ایمنی تأمین نشود انسان درپی ارضاء نیاز به عشق وتعلق برنمی آید. آنچه که بیش از هرچیز ازلحاظ نظری مازلو به آن توجه داشت طرح کلی مسئله بود. درابتدا نیازهایی در زندگی انسان انگیزاننده است که جزء نیازهای کمبودی باشد وپس از آنکه نیازهای کمبودی ارضاء شد نیازهایی که بازتاب علایق درونی انسان برای خودشکوفایی دانش وزیبایی است بروز می کند. (برونینگ، گلاور، ترجمه خرازی، 1375).
گلدشتاین(1962) و راجرز(1970) از دیگر حامیان این نظریه هستند.
نظریه اتکینسون درباره انگیزش: اتکینسون مانند هال ولوین تلاش کرد تا تعیین کنندگان رفتار را بشناسد وبین مؤلفه ها، ارتباط ریاضی برقرار کند. وجه تمایز اتکینسون از دیگر صاحب نظران پژوهشهای انگیزش این است که وی بر تفاوتهای میان فردی بسیار تأکید می کند ولی با همه این احوال نظریه وی با نظریه های هال ولوین شباهت بسیار دارد. هال ولوین رفتار را تابعی از حالت موجود ارگانیزم(کشاننده، تنش)، ویژگی هدف یا موضوع عشق (ارزش معشوق، جاذبه هدف) وعاملی که بیانگر تجربه ویادگیری است(عادت فاصله روانشناختی ) در نظر می گیرند. اتکینسون نیز عامل مشابه فردی، متغیرهای محیطی وتجربی را تعیین کنندگان رفتار می داند.
جهت دریافت فایل بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران با انگیزش پیشرفت لطفا آن را خریداری نمایید
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 81 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 87 |
بررسی تاثیر شیوههای فرزند پروری بر رشد اجتماعی کودکان
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده ........................................................................................................................
فصل اول : کلیات پژوهش .........................................................................................
مقدمه ........................................................................................................................
طرح مسئله ................................................................................................................
ضرورت و اهمیت پژوهش .......................................................................................
اهداف پژوهش .........................................................................................................
پرسشهای پژوهش .................................................................................................
فرضیه های پژوهش .................................................................................................
متغیرهای پژوهش .....................................................................................................
تعاریف پژوهش ........................................................................................................
فصل دوم ..................................................................................................................
مقدمه ........................................................................................................................
الف ) رشد اجتماعی ..................................................................................................
رشد اجتماعی در دوران های مختلف .......................................................................
رشد اجتماعی در دورهی پیش دبستانی ...................................................................
رشد اجتماعی در دبستان .........................................................................................
رشد اجتماعی در نوجوانی ........................................................................................
اهداف رشد اجتماعی .................................................................................................
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا ................................................................................
مطالعات عروسک بلوبد .............................................................................................
تاریخچهی فرزند پروری ..........................................................................................
شیوهی فرزند پروری ازنظر باوم مریند .................................................................
شیوه مقتدرانه ...........................................................................................................
شیوه سهل انگاری ...................................................................................................
شیوه خودکامه ..........................................................................................................
الگوی جدید فرزند پروری بام مریند ........................................................................
نظریههای مربوط به شیوهی فرزند پروری .............................................................
پژوهشهای انجام شده در خارج و داخل کشور ....................................................
فصل سوم .................................................................................................................
مقدمه ........................................................................................................................
جامعه آماری پژوهش .............................................................................................
نمونه و روش نمونهگیری .........................................................................................
ابزار پژوهش ............................................................................................................
الف) مقیاس شیوههای فرزند پروری ........................................................................
روایی ........................................................................................................................
پایایی .........................................................................................................................
تهیه نسخه فارسی .....................................................................................................
نمره گذاری ...............................................................................................................
مقیاس رشد اجتماعی و ایلند .....................................................................................
پایایی .........................................................................................................................
اعتبار .........................................................................................................................
روش جمع آوری دادهها ...........................................................................................
روش آماری .............................................................................................................
فرمول ضریب هم بستگی پیرسون ...........................................................................
تحلیل دادهها ..............................................................................................................
فصل چهارم ..............................................................................................................
مقدمه .......................................................................................................................
بخش اول : توصیف نمرات به دست آمده از آزمونهای رشد اجتماعی
وایلند و روش فرزند پروری باوم مریند ..................................................................
1- نتایج بدست آمده از روش فرزند پروری ...........................................................
2- داده های آماری مربوط به آزمون رشد اجتماعی وایلند ....................................
3- دادههای آماری مربوط به آزمون فرزند پروری سهل گیرانه ...........................
4- دادههای آماری مربوط به آزمون فرزند پروری مستبدانه ................................
5-دادههای آماری مربوط به آزمون فرزند پروری آزاد منشانه ............................
بخش دوم : بررسی فرضیههای پژوهش ................................................................
1- بررسی فرضیه اول پژوهش ...............................................................................
2- بررسی فرضیه دوم پژوهش ..............................................................................
3- بررسی فرضیه سوم پژوهش .............................................................................
فصل پنجم :................................................................................................................
بحث و نتیجه گیری ...................................................................................................
محدودیتهای پژوهش ..............................................................................................
پیشنهادها ..................................................................................................................
فصل ششم ................................................................................................................
خلاصه پژوهش ........................................................................................................
فهرست منابع ...........................................................................................................
چکیده :
در پژوهش حاضر به بررسی تاثیر شیوههای فرزند پروری بر رشد اجتماعی کودکان ( )پرداخته شده است . در پژوهش تعداد 60 نفر به عنوان گروه نمونه به شکل انتخاب در دسترس دبستان کیمیای سعادت منطقه 3 تهران انتخاب شده است.
برای سنجش روش فرزند پروری از آزمون بامریند و برای سنجش رشد اجتماعی کودکان از آزمون وایلند استفاده گردیده است و بدین منظور هر دو آزمون توسط والدین پاسخ داده شده است و داده های آماری بدست آمده توسط روشهای آماری توصیفی و استنباطی محاسبه گردیده است .
نتایج پژوهش حاکی از آن است که در بین سه سبک فرزند پروری ( مستبدانه ، سهل گیرانه ، آزاد منشانه ) فقط بین سبک فرزند پروری آزاد منشانه با رشد اجتماعی ارتباط معناداری وجود دارد . به این معنا که انتخاب سبک فرزند پروری آزاد منشانه از سوی والدین به افزایش رشد اجتماعی کودکان منجر می شود .
فصل اول :
کلیات پژوهش
مقدمه :
خانواده پایه و اساس اجتماع وسلول سازندهی زندگی و حیات بشری است و در وسیعترین مفهوم کلمه ، خاستگاه اصلی اعضای خویش و پناهگاه آن است . پناهگاهی که نخستین تجربهی انسان برای « اجتماعی زیستن » در آن صورت می گیرد . از خانواده است که فرد بر میخیزد و به خانواده است که فرد روی می آورد ، تا در آنجا با گروهی که با یکدیگر پیوندی نزدیک و صمیمی دارد آرام گیرد .
خانواده از مهمترین و کهنترین واحدهای اجتماعی است که بر نهادی به نام ازدواج بنا نهاده شده است . ( جامعه شناسی مفاهیم کلیدی ، قنادان ، مطیع ، 1383)
شیوههای تربیتی ،کنترل و ادارهی کودکان توسط والدین ، بدون شک یکی از مهمترین عوامل به وجود آمدن مشکلات رفتاری کودکان است . اغلب والدین اطلاعات و آشنایی کافی در زمینهی شیوهی برخورد و تربیت فرزندان خود را ندارند و این امر هم به علت فقر فرهنگی و تربیتی والدین ، سرپرستی ناقص یکی از والدین ، نابسامانیهای خانوادگی یا دعوا و جدایی والدین است .
کودکان در جریان اجتماعی شدن مهر و صحبت ، فداکاری و گذشت ، خشم و نفرت ، حسادت و شک و کینهتوزی را در کنار والدین و خواهران و برادران خود تجربه میکنند . خانواده آن قدر به هم وابستهاند که هر نوع مشکل یا مساله یک عضو خانواده به طور مستقیم بر زندگی سایر اعضاء تاثیر میگذارد .
روان شناسان سالهاست با ابداع روشهای ویژه کوشیدهاند تاثیر خانواده را بر چگونگی رشد شخصیت روشن کنند .( احدی ، جمهوری ، 1380)
در ابتدا ، نوزاد ،موجودی است ناتوان متکی به دیگران و این والدین هستند که باید نیازها و احتیاجات جسمی و روانی او را تأمین کنند . اما با رشد و نمو جسمی ،ذهنی و روانی کودک آرام آرام روند دلبستگی و وابستگی خود را تغییر میدهد و به جای دیگران فقط به خودش متکی می شود . ( سیف نراقی ، نادری ، 1380)
طرح مسأله :
زندگی برای انسان از راه تعامل و ارتباط ممکن می شود و اصلیترین منبع ارتباط والدین هستند خانواده بیش از تمام محیطهای اجتماعی در رشد و تکامل فرد تاثیر دارد و کودک بیش از آن که از اوضاع اجتماع متأثر شود ،تحت تاثیر شیوه های تربیتی خانواده است .
والدین به عنوان الگوی فرزندان و خانواده بوده و فرزندان سعی می نمایند که اعمال و رفتارشان را با آنها مطابقت دهند( خادمان ، 1383).
والدین از عوامل مهمی هستند که به فرزندان کمک میکنند تا از عهدهی آن چه که لازمهی مستقل شدن است برآیند و تبدیل به بزرگسالی توانا ، متکی به خود دارای تصویر مثبت از خود شوند . والدین برای بدست گرفتن ابتکار عمل و انجام وظیفه لزوماً اطلاعات خود را هر روز غنیتر کنند تا بتوانند بر کودکان خود مؤثر واقع شوند . والدین ، باید بدانند که کودکان در هر سنی توانایی انجام دادن چه کارهایی را دارند و متناسب با توانایی آنها ، از آنها انتظار داشته باشند .( احدی ،محسنی ،1376)
پژوهشگران معتقدند رابطههای والد فرزندی بر جهت یابیهای تشخیص و رشد نیازهای روان شناختی و سایر خصوصیات فردی تاثیر میگذارد و شیوههای فرزند پروری والدین در برگیرندهی الگوهای گستردهای از تربیت کودک و ارزشها و رفتارهای خاص تربیتی والدین است که در رشد و شکوفایی فرزندان و هم چنین طرز رفتار فرزندان نفوذ فراوانی دارند .( قربانی ، 1383)
ضرورت و اهمیت پژوهش
شیوه ای که والدین در مورد تربیت فرزندان به کار میگیرند ، در شخصیت فرزند و ویژگیهای شناختی او تاثیر به سزایی دارد . با توجه به اهمیت و نقش والدین در تربیت فرزندان و الگوپذیری کودکان ، آشنایی والدین با شیوههای صحیح فرزند پروری و نحوهی برخورد با کودکان درجهت بهداشت روانی خانواده و یافتن رابطه و تعامل والدین با فرزند خویش ما را بر آن وامیدارد که با بررسی بیشتر این الگوها ، خانوادهها را در قرار گرفتن روند صحیح فرزند پروری یاری دهیم و بهتر کردن شیوههای فرزند پروری و تربیتی والدین و به دنبال آن رشد اجتماعی بهتر کودکان و به کار بستن روشهای صحیح و برخوردهای منطقیتر از طرف والدین اهمیت و ضرورت این تحقیق را آشکار میسازد .
این تحقیق میتواند رابطهی بین شیوههای فرزند پروری و رشد اجتماعی کودکان را مورد آزمون قرار دهد و اعلام دارد چه روشی در پرورش کودکان به رشد اجتماعی بالاتر می انجامد .
اهداف پژوهش :
اما چگونه شیوههای فرزند پروری والدین در کیفیت و چگونگی رشد اجتماعی افراد ایفای نقش میکنند؟
اینکه بتوان نقش فرزند پروری والدین را در تولید رشد اجتماعی تعیین کرد ، مساله بسیاری مهمی است که این نکته میتواند گامی درتحقیق این هدف باشد زیرا که در ای تحقیق همبستگی بین سبک فرزند پروری و رشد اجتماعی فرزندان مورد بررسی قرار میگیرد که میتواند مشخصاً رابطهی بین این دو را بیان کند .
این کشف رابطه میتواند در مراکز مشاوره مورد استفاده قرار بگیرد ، بدین صورت که از آن جهت که یکی از رسالت های مراکز مشاوره ایجاد رشد و ارتقای سلامت در مراجعین است به صورتی که میتوان از این راه برای زوجها مشخص کرد که با توجه به روشی که در تربیت فرزند خود انتخاب میکنند چه تاثیری در شکلگیری شخصیت فرزند خود میتوانند داشته باشند و این روش چه نتایجی برای فرزندان در ساختار خانواده به وجود خواهد آورد .
بدین ترتیب میتوان آنها را در جهت اتخاذ روحیات ، باورها و رفتارهایی که در زمینه شیوهی مناسب و کارآمد است یاری دهند .
خانواده اولین زمینههای رشد و تکوین کودک را فراهم می آورد ، کودک زبان را از افراد خانواده می آموزد و ارزشهای اخلاقی را از آنان یاد می گیرد و روابط اجتماعی آینده متاثر از چگونگی روابطش با اعضای خانواده است .
گذشته از این شاهد تغییراتی در افراد از نظر الگوی زندگی خود در طول رشد هستیم که از یک حالت خودمداری کودکی آغاز و باطی فرایند ازدواج و تشکیل خانواده مجدداً به یک خود مداری « والد مأبانه » منجر میشود و در این فرایند باز شاهد هستیم که ویژگیهای محیط خانواده است که بیشترین میزان تاثیر را در رفتار و تصمیمگیریهای شخصی دارد .
از این نظر پژوهش حاضر میتواند به شناسایی یکی دیگر از تاثیرات اجتماعی خانواده بر قابلیتهای فرزندان یعنی رشد اجتماعی آنان کمک کند .
پرسش پژوهش :
آیا بین شیوههای فرزند پروری با رشد اجتماعی کودکان تفاوت معناداری وجود دارد ؟
فرضیههای پژوهش :
1- بین شیوههای فرزند پروری سهلگیرانه با رشد اجتماعی کودکان تفاوت معناداری وجود دارد .
2- بین شیوههای فرزند پروری مستبدانه با رشد اجتماعی کودکان تفاوت معناداری وجود دارد .
3- بین شیوههای فرزند پروری آزاد منشانه با رشد اجتماعی کودکان رابطه معناداری وجود دارد .
متغیرهای پژوهشی :
متغیر مستقل : شیوههای فرزند پروری
متغیر وابسته : رشد اجتماعی کودکان
تعاریف پژوهشی :
منظور نحوهی ارتباط و طرز برخورد والدین نسبت به فرزندان و احساسات و علاقهی آنها به یکدیگر و چگونگی دخالت یا عدم دخالت آنها در کارهای مهم و همکاری با فرزندان خود شیوههای تربیتی در این پژوهش به سه دسته :
1- سهل گیر 2- مقتدرانه 3- استبدادی
تقسیم شدهاند .( شریعتمداری ، 1376 به نقل از شفیع نصب 1386)
1- شیوه سهل گیر
این والدین از لحاظ کنترل فرزندان در پائینترین سطح قرار دارند و فعالیت خانواده نامنظم و اعمال مقررات اهمال کارانه است و والدین سهل گیر در عین حالی که ظاهراً به کودکان خود حساس هستند ، اما توقع چندانی از آنها ندارند فقدان خواستههای معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و درگیری درگفتگو با کودک همواره از ویژگیهای این شیوه به شمار می آید . در این خانوادهها هیچ ملاک و معیاری برای تربیت کودکان وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد بنا به شرایط و مقتضیات دگرگون می شود .
هرج و مرج حاکم بر خانواده و مشخص نبودن ضوابط ، پیروی از تمایلات را شدت می بخشد و کودک را از برخورد با واقعیتهای زندگی دور می سازد و کودکان آنها ، سهل انگار ، خود خواه و بیهدف هستند .( شریعتمداری 1384)
2- شیوه مقتدرانه
این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استقلال و منطق بهره میجویند و نیز به منظور توافق با کودک ، از ارتباط کلامی استفاده میکنند ، والدین رفتار حمایتی دارند و از مشوقهای مثبت بیشتری استفاده میکنند . در چنین خانوادههایی استقلال فردی مورد اهمیت میباشد و همچنان که هر عضو از اعضای خانواده وظیفهای را بر عهده دارد . از حق و حقوق خاص نیز برخوردار است و ارتباط دوسویهای بین فرزندان با محیط خانواده وجود دارد .( ماسن ، 1370)
3- شیوهی استبدادی :
قوانین در چنین خانوادهها ثابت و لازم الاجرا هستند و فرزندان باید بدون چون و چرا آن را بپذیرند و انجام دهند . والدین بسیار پر توقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند .
آنها هنگام اعمال رهنمودها دلیل ارائه نمیکنند و به ندرت به تشویق پاسخهای کلامی میپردازند و تا آن جا که ممکن است در برابر استقلال کودکان خود تغییر موضوع نمیدهند .
والدین در این شیوه نسبت به تلاشهای کودکان برای حمایت و توجه بیتفاوت هستند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده می کنند.( استافورد ، جری به لیر ، 1377)
رشد اجتماعی :
برای تعریف رشد اجتماعی ابتدا باید تعریفی از اجتماع بیان نمود . اجتماع مجموعهای از افراد با ویژگیهای متفاوت است در این اجتماع با تفاوت بسیاری که وجود دارد ، باعث شده است که برای جلوگیری از مشکل یک سری بایدها و نبایدهایی وجود دارد ، که باعث شده است که برای جلوگیری از مشکل یک سری بایدها و نبایدهایی وجود داشته باشد که به آنها هنجار اجتماعی میگویند و فردی دارای رشد اجتماعی است که این بایدها و نبایدها را بدون هیچ اجباری بپذیرد و آنها را رعایت کند و هر چه این مساله قویتر باشد ، فرد دارای رشد اجتماعی وسیعتری است .( روایی ، 1386)