رپو فایل

مرجع دانلود و خرید فایل

رپو فایل

مرجع دانلود و خرید فایل

مقایسه رضایت شغلی پزشکان در بین بخشهای عمومی و خاص

هدف از تحقیق حاضر بررسی مقایسه رضایت شغلی در بین پزشکان در بخش های خاص و عمومی شهرستان ابهر است که فرضیه عنوان شده به این صورت است که در بین رضایت شغلی پزشکان و بخش های خاص و عمومی شهرستان ابهر تفاوت معنی داری وجود دارد که جهت سنجش آزمون رضایت شغلی استفاده گردیده و جامعه مورد مطالعه پزشکانی که در بخش های خاص و عمومی مشغول به فعالیت هستند که طبق آم
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 0
فرمت فایل doc
حجم فایل 104 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 68
مقایسه رضایت شغلی پزشکان در بین بخشهای عمومی و خاص

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

مقایسه رضایت شغلی پزشکان در بین بخشهای عمومی و خاص

فهرست

عنوان صفحه

چکیده 7

فصل اول :کلیات تحقیق 8

مقدمه 9 بیان مساله 12

اهداف تحقیق 13 فرضیه تحقیق 14

فصل دوم : پیشینه وادبیات تحقیق 15

انتخاب کردن یک شغل 16 عوامل تاثیر گذاری برانتخاب شغل 18 تاثیرات خانواده 21

معلمان 22

کلیشه سازی های جنسیت 23

زندگی شغلی 26

رضایت شغلی 28

رشد شغلی 31 تغییرشغل در میانسالی 35

بیکاری 36

برنامه ریزی برای باز نشتگی 38

ترکیب کار و خانواده 43

رشد شغلی 44

زنان و اقلیتهای قومی 47

تفاوتهای فردی درکار 51 تفاوتهای فردی در عملکرد شغلی 53

وراثت 56

آثار نابهنجاریهای کروموزمی 57 محیط 59 روشهای سنجش تفاوتهای فردی 61 گزینش نیروی انسانی 65

شیوه های سنتی انتخاب کارکنان 66

فرضیه های مربوط به فرد و شغل 70

آزمون های استخدامی 71

مراحل برنامه آزمون ها استخدام داوطلبان شغل 72

فصل سوم : روش تحقیق 73

جامعه مورد مطالعه 74

روش نمونه گیری 74

ابزار اندازگیری در تحقیق 75

روش تحقیق 76 فصل چهارم : یافته ها و تجزیه و تحلیل آنها 78

جدول 2-4 بررسی مقایسه رضایت شغلی در بین دو گروه پزشگان در بحث های خاص و عمومی 79

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری 84 بحث و نتیجه گیری 85

پیشنهادات 87

محدودیت ها 88

منابع و ماخذ 89

چکیده

هدف از تحقیق حاضر بررسی مقایسه رضایت شغلی در بین پزشکان در بخش های خاص و عمومی شهرستان ابهر است که فرضیه عنوان شده به این صورت است که در بین رضایت شغلی پزشکان و بخش های خاص و عمومی شهرستان ابهر تفاوت معنی داری وجود دارد که جهت سنجش آزمون رضایت شغلی استفاده گردیده و جامعه مورد مطالعه پزشکانی که در بخش های خاص و عمومی مشغول به فعالیت هستند که طبق آمار بدست آمده 80 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده که 40 نفر از پزشکان در بخش های خاص و 40 نفر در بخش های عمومی که جهت سنجش فرضیه ها از روش آماری t متغیر مستقل استفاده گردیده که نتایج بدست آمده مشخص می کند که بین رضایت شغلی پزشکان در بخش های خاص و عمومی تفاوت معنی داری وجود دارد و سطح معنی داری آن برابر 05/0

فصل اول

« کلیات تحقیق»

مقدمه

غیر از زندگی خانوادگی زندگی شخصی و رضایت از آن در رشد اجتماعی افراد موثر خواهد بود . بعد از اینکه جوانان شغلی را انتخاب می کنند باید یاد بگیرند که چگونه تکالیف آن را خوب انجام دهند و با همکاران و وظایف و مسئولیت های خود کنار بیایند و به در خواستهای کارفرمایان پاسخ دهند و تمایلات خودشان را حفظ کنند که به رضایت شغلی دست پیدا کنند .

در صورتی که تجربیات کاری خوب پیش برود و بزرگسالان شایستگی های تازه ای را پرورش دهند و احساس موفقیت می کنند ، دوستان جدیدی پیدا می کنو و از لحاظ مالی مستقل و ایمن می شوند و همانگونه که قبلاً دیدیم در مورد زنان و همین طور مردان که به رشد شغلی همسرشان کمک می کنند .

آرمانها و دستاوردهای محیط کار و خانواده در هم تنیده هستند که جوانان عموماً بعد از یک دوره ارزیابی در سازگاری سرانجام در یک شغل تثبیت می شوند و در مشاغلی که فرصت هایی برای ترفیع وجود دارد ، آرمانهای عالی را معمولاً باید به صورت نزولی اصلاح کرد که ساختار اغلب محیط های کاری به هرم شباهت دارد و در تجارب تعداد کمی پست های مدیریتی عالی رتبه وجود دارد و در کارخانه ها تعداد مشاغل سرپرستی محدود هستند .

در بررسی طولی بیش از 400 مدیر مرد سطح پایین شرکت BT AT اهمیت کار در زندگی مردان ، در نتیجه پیشرفت شغلی و سن تغییر می کرد .

مردانی که خیلی کم پیشرفت می کردند زودتر دچار کناره گیری از کار می شوند.

خانواده ، تفریح و خدمات اجتماعی در اوایل 30 تا 40 سالگی اهمیت بیشتری کسب می کرد ، مردانی که از نظر موفقیت شغلی در سطح متوسط بودند در سنین بالاتر بر نقشهای غیر شغلی تاکید می کردند . در مقابل مردانی که خیلی موفق بودند و با گذشت زمان بیشتری در کارشان در گیر می شوند اگر چه میل به پیشرفت با افزایش سن رو به افول می رود ، اغلب کارکنان هنوز جویای چالش هستند و از نقش های کاریشان احساس خشنودی می کنند . غیر از فرصت شغلی ، ویژگی های شخصی بر پیشرفت شغلی تاثیر می گذارند .

احساس کار آیی شخصی – اعتقاد شخص به توانایی خویش برای موفق شدن بر انتخاب و رشد شغلی و همین طور رضایت شغلی تاثیر مثبت دارد و جوانانی که درباره آنان شکست یا اشتباه کردن خیلی نگران هستند و معمولاً آرمانهای شغلی را در نظر می گیرند که خیلی عالی و یا خیلی پست هستند که تمام اینها جهت رضایت شغلی و یا عدم آن تاثیر دارد که در زمینه پزشکی و تهفص و گیرودار بودن مسائل بیماری مردم تلاش بر سلامتی و بازیافت

افراد به زندگی هم می تواند در شغل و نوع و انتخاب آن تاثیر مثبت داشته باشد . ( گنجی – 1380 صفحه 191)


بیان مساله :

به نظر می رسد که پزشکان فرایند شغلی متفاوت و اغلب پیچیده تری نسبت به مشاغل دیگر را طی می کنند که برنامه ریزی شغلی مخصوصاً برای کسانی که شاغل به طور سنتی پزشکی و گذراندن اوقات خود در بیمارستان را دنبال می کنند ، معمولاً با سختی بسیاری است و در معرض عواقب و اتفاقات زیادی قرار دارد .

کار آیی شخصی کم در مشاغلی مثل پزشکی نه تنها انتخاب شغلی را سخت تر می کند در زمینه تخصصی و عمومی بلکه وقتی زندگی شغلی آنها آغاز می شود پیشرفتشان را به نسبه می خواهند که زیاد کنند و معمولاً برای رسیدن به این پیشرفت باید تمام سعی خود را بکند . حتی زمانی که پزشکان که در مشاغل تخصصی می شوند تعداد کمی از آنها به پست های مدیریتی مثل رئسس بیمارستان می رسند تصورات کلیشه شدن وظایف در مورد پزشکان به عنوان پیرو و نه رهبر و همین طور تعارض بین کار و نوع وظیفه پیشرفت را می تواند سریع کند که در رضایت شغلی مسائلی مثل جنسیت و تجربه و متاهل بودن و روحیه قوی داشتن می تواند تاثیر گذار باشد .( سید محمدی – 1381 صفحه 87 )


اهداف تحقیق

هدف از این تحقیق حاضر مقایسه رضایت شغلی در بین پزشکان عمومی و پزشکان متخصص و اینکه آیا پزشکان بیماریهای عمومی به نسبت اطلاعات کمتر نسبت به یک بیماری خاص و درگیر شدن با آن بیماری رضایت شغلی بالایی نسبت به پرشکان بیماریهای تخصصی و خاص دارند یا نه ؟

اهمیت و ضرورت تحقیق

غیر از زندگی خانوادگی ، زندگی شغلی بستر مهمی برای رشد اجتماعی در اوایل بزرگسالی است . بعد از اینکه جوانان شغلی را انتخاب کنند باید یاد بگیرند چگونه تکالیف آن را خوب انجام دهند با همکاران کنار بیایند و نوع شغل و استرس بر آن خیلی در زندگی کاری مهم است . همانطور که می دانید امروز بعضی از مشاغل دچار استرس بالایی است و عدم موفقیت در آن می تواند باعث مشکلات روحی بسیاری باشد و رضایت شغلی در این صورت پایین تر خواهد آمد که در این راستا پزشکی یکی از شغلهای مهمی است که در جامعه ما وجود دارد و استرس فراوانی را به خود جذب می کند که در این زمینه بعضی بیماری ها در نوع تخصص خود و رسیدگی به آن واقعاً گاهی اوقات باعث استرس و ناراحتی است ولی این علاقه و رغبت افراد است که آنها را جذب سختگیریهای کار می کند . ( مقدمی پور – 1383 صفحه 82 )


فرضیه تحقیق

رضایت شغلی در بین پزشکان عمومی و پزشکان متخصص متفاوت است .

متغیر ها

رضایت شغلی متغیر وابسته

پزشکان بیماریهای عمومی و پزشکان بیماریهای خاص متغیر مستقل در دو گروه مستقل

تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم

رضایت شغلی عبارتند از انجام وظایف محوله افراد در محیط کاری و شغلی خود به نحو احسن و رسیدن به ارتقاء شخصی کوشیدن در راضی کردن ارباب رجوع و فرد رجوع کننده به محیط کار ارائه خدمات کاری و رسیدن به درجه عالی و احساس رضایت مندی و خوشحالی کردن و بلاخره عبارتند از نمره ای است که آزمودنی از آزمون رضایت شغلی بدست آورده است .

پزشکان عمومی به پزشکانی گفته می شود که بعد از قبولی در دانشگاه و گذراندن واحد های درسی در مدت 7 سال می توانند به عنوان پزشک عمومی جهت درمان تشخیص هر بیماری اقدام نمایند .

فصل دوم

« پیشینه و ادبیات تحقیق»

انتخاب شغل = جوانان - چه آن هایی که به کالج رفته اند – و چه آن هایی که نرفته اند – با تصمیم مهمی در زندگی مواجح هستند : انتخاب نقش شغلی مناسب کارمند ثمر بخش بودن به همان ویژگی هایی نیاز دارد که یک شهروند فعال و عضو خانواده ی متعهد نیازمند آن است : قضاوت درست ، مسولیت ، ایثار و همکاری ، فردی که کاملاً برای کار آمادگی دارد بهتر می تواند سایر نقش های بزرگسال را برآورده سازد . چگونه جوانان در باره مشاغل خود تصمیم می گیرند و چه عواملی بر انتخاب های آن ها تاثیر می گذارند ؟ انتقال از مدرسه به محیط کار چگونه صورت می گیرد و جه عواملی آن را آسان یا دشوار می سازند ؟ ( موسوی – 1380 – صفحه 82 ) .

انتخاب کردن یک شغل :

در جوامعی که امکانات شغلی فراوان هستند . انتخاب کردن شغل یک فرآیند تدریجی است که مدت ها قبل از نوجوانی آغاز می شود . نظریه پردازان معتقدند که جوانان چند مرحله ی رشد شغلی را طی می کنند ( گینزیوگ 1972 ، 1988 ؛ سوپر ، 1980 ، 1984 ) :

1- دوره ی خیالی ( اوایل و اواسط کودکی ) . دیدیم که کودکان با خیال پردازی درباره انتخاب های شغلی در مورد آن ها آگاهی کسب می کنند . اما ترجیحات آن ها عمدتاً تحت تاثیر آشنایان زرق و برق و هیجان انگیز بودن مشاغل قرار دارد و با تصمیماتی که سرانجام خواهند گرفت ، ارتباط چندانی ندارد .

2- دوره ی دودلی ( اوایل و اواسط نوجوانی ) . نوجوان بین 11 تا 17 سالگی فکر کردن به مشاغل را به صورت پیچیده تری آغاز می کنند . ابتدا آن ها انتخاب های شغلی را بر حسب تمایلاتشان ارزیابی می کنن . بعداً ، زمانیکه از ضروریات شغلی و آموزشی مشاغل مختلف آگاه تر می شوند ، توانایی ها و ارزش های خود را در نظر می گیرند . زمانیکه شارس به فارغ التحصیلی از دبیرستان نزدیک شد ، با خودش فکر کرد که (( من علم و فذآیند اکتشاف را دوست دارم ، اما مردم را هم دوست دارم و می خواهم برای کمک به دیگران کاری انجام دهم . بنابراین ، شاید تدریس یا پزشکی برایم مناسب تر باشد )) .

3- دوره ی واقع گرایی ( اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی ) . در اوایل 20 – 30 سالگی ، واقعیت های منطقی و اقتصادی بزرگسالی مطرح می شوند و جوانان محدود کردن انتخاب های خود را آغاز می کنند در آغاز یا خیلی از آنها از طریق کاش بیشتر این کار را انجام می دهند ، و در مورد امکاناتی که با .یژگیهای شخصی آن ها یا آمیخته گی دارد ، اطلاعات بیشتری گرد آوری می کنند . بعداً وارد آخرین مرحله ، یعنی ، تبلور می شوند که طی آن روی طبقه ی شغلی کلی تمرکز می کنند در این مرحله ، قبل از اینکه آن یا در شغل واحدی مستقر شوند ، برای مدتی دست به آزمایش می زنند . زمانیکه شارس دانشجوی سال 2 کالج بود ، علاقه ی خود را در علوم دنبال کرد ، ولی هنوز رشته ی اصلی خود را انتخاب نکرده بود . بعد از لینکه اوشیمی را بر گزید ، در باره لیکه تدریس ، پزشکی ، یا بهداشت عمومی را دنبال کند فکر کرد . ( موسوی - 1382- صفحه 83 ) .

عوامل تاپیر گذاری بر انتخاب شغل :

با اینکه افراد این حالت عمومی رشد شغلی را دنبال می کنند ، از نظر زمان بندی و ترتیب آن ، موارد استثنایی وجود دارد . تعداد معدودی از همان سنین اولیه می دانند چه می خواهند باشند و مسیر مستقیمی را به سمت هدف شغلی دنبال می کنند . سایر افراد برای یک دوره ی طولانی ، انتخاب های خود را باز می گذارند دانشجویان زمان زیادی را به بررسی و تصمیم گیری اختصاص می دهند . در مقابل ، شرایط زندگی جوانان کم درآمد به آن ها اجازه نمی دهد انتخاب هایی داشته باشند که از لحاظ عالی آن ها را تامین کنند . اگر لحظه ای به این موضوع فکر کنید که انتخاب شغل چگونه صورت می گیرد متوجه خواهید شد که این کار یک فرآیند عقلانی نیست که جوانان توانایی ها تمایلات وارزش های خود را با انتخاب های شغلی تنظیم کنند ؛ انتخاب شغل مانند سایر رویدادهای مهم رشد حاصل تعامل پویا بین شخص و محیط است . عوامل زیادی به تصمیم گیری شغلی تاثیر دارند .

شخصیت ، افراد جذب مشاغلی می شوند که شخصیت آن ها را تکمیل کنند . جان ( 1966، 1985 ) ، شش تیپ شخصیت را شناسایی کرده است که بر انتخاب شغل تاثیر می گذارند :

  • شخص جستجو گر ، که از کار کردن روی افکار و عقاید لذت می برد ، شغل علمی نظیر انسان شناسی ، فیزیکدان یا مهندسی را بر می گزیند .
  • فرد اجتماعی ، که تعامل با مردم را دوست دارد و به سمت خدمات انسانی نظیر مشاوره ، مددکاری اجتماعی و یا تدریس گرایش می یابد .
  • شخص واقع گرا ، که مسائل دنیای واقعی را ترجیح می دهد و با اشیا کار می کند و شغل فنی مانند ساختمان سازی ، لوله کشی و یا تحقیق را بر می گزیند .
  • آدم هنر دوست ، که عاطفی است و نیاز زیادی به بیان فردی دارد و به سمت رشته هنری مانند نویسندگی ، موسیقی و هنر های تجسمی گرایش می یابد .
  • آدم سنت گرا ، که مشاغل سازمان یافته را دوست دارد و برای اموال و مقام اجتماعی ارزش قایل است ؛ صفاتی که با برخی مشاغل مانند : حسابداری ، بانکداری و کنترل کیفیت متناسب هستند .
  • آدم با شهامت ، که ماجرا و ترغیب کننده و رهبرب قدرت مند است و به سوی مشاغل فروشندگی و سر پرستی و سیاست کشیده می شود ، پژوهش بین شخصیت و انتخاب رابطه ی روشنی را نشان می دهد ، ولی این رابطه چندان نیرومند نیست ( هولند ؛ 1985 ) .

شخصیت به این علت پیش بینی قدرتمندی نیست که خیلی از افراد آمیخته ای از چند نوع شخصیت هستند و می توانند در بیش از یک شغل عملکرد خوبی داشته باشند . از این گذشته ، تصمیمات شغلی معمولاً در بستر خانوادگی ، فرصت های آموزشی ، و شرایط موجود زندگی صورت می پذیرند . برای مثال ، کریستی ، ، روست شارس ، در بعد (( جستجو گر )) هولند نمره ی بالایی کسب نمود ، اما وقتی که ازدواج کرد و صاحب چند فرزند شد ، رویای استاد دانشگاه شدن را به تعویق انداخت و شغل خدمات انسانی را برگزید که چند سال کمتر به آمادگی تحصیلی نیاز داشت .

تاثیرات خانواده :

آرزوی های شغلی جوانان با مشاغل والدینشان همبستگی نیرومندی دارد . افرادی که در خانواده های مرفه بزرگ می شموند ، به احتمال بیش تری مشاغل عالی رتبه نظیر دکتر ، وکیل ، دانشمند و مهندسی را انتخاب می کنند . در مقابل ، افرادی که زمینه ی خانوادگی کم درآمد داشته اند مشاغل پایین مرتبه و کارگری مانند لوله کشی ، کارگر ساختمانی ، منشی گری را بر می گزینند . شباهت والد – فرزند تا اندازه ای حاصل دست آورد تحصیلی است بهترین پیش بین مقام شغلی تعداد سال های تحصیلات است ( من ترمن ، 1980 ) .

شباهت خانوادگی در انتخاب شغل به دلایل دیگری نیز وجود دارد . والدین مرفه به احتمال بیشتری اطلاعات مهمی را در باره ی دنیای کار د راختیار فرزندانشان قرار می دهند و با افرادی ارتباط دارند که می توانند به فرزندان آن ها کمک کنند تا شغل عالی رتبه ای به دست آورند شیوه های فرزند پروری نیز ارزش های مربوط به شغل را شکل می دهند . در فصل 2 اشاره کردیم که والدین مرفه ، استقلال و کنجکاوی را ترغیب می کنند که برای خیلی از مشاغل عالی رتبه ضروری هستند . در مقابل ، والدین کم در آمد ، به احتمال زیاد روی اطلاعات و موافقت تاکید می کنند . فرزندان اینگونه والدین در محیط کار از دستورات دیگران تبعیت می کنند .

با این که همخوانی بین انتخاب شغلی والد و فرزند چشم گیر است ، ولی پیش بین چندان قدرتمندی یست . فشار والدین برای درست خواندن و ترغیب فرزندان به مشاغل عالی رتبه ، دست پای شغلی فراتر از مقام اجتماعی – اقتصادی را پیش بینی می کند ( بل و همکاران 1996 ) . گر چه ارزش ها و اهداف والدین معمولاً باعث می شود که نوجوانان مشاغل مشابه با مشاغل والدینشان را دنبال کنند ، ولی والدین می توانند آرمان های عادی تری را نیز تقویت کنند ( موسوی – 1382 صفحه 86 ) .

معلمان :

معلمان نیز در تصمیمات شغلی نقش بسزایی دارند در یک تحقیق ، از دانشجویان سال اول سوال شد چه کسانی بیش ترین تاثیر را بر انتخاب رشته تحصیلی آن ها داشته اند . افرادی که آن ها غالباً نام بردند ( 39 درصد نمونه ) ، معلمان دبیرستان بودند ( جانسون ، 1967 ، نقل شده توسط رایس ، 1999 ) .

جوانانی که به کالج می روند ، در مقایسه با همسالانشان که به کالج نرفته اند و والدین با نفوذ تری دارند ، فرصت بیش تری برای برتری رابطه ی صمیمانه ای با معلمان دارند . این یافته ها دلیل دیگری را برای ایجاد روابط + و معلم – شاگرد در اختیار می گذارد ، مخصوصاً در مورد دانش آموزان دبیرستانی که از خانواده های کم درآمد هستند . قدرت معلمان به عنوان الگوهای نقشی می تواند منبع مهمی برای حرکت صعودی این جوانان باشد .

کلیشه سازی های جنسیت :

در بیست سال گذشته ، ترجیحات شغلی مردان جوان از لحاظ جنسیت به صورت کلیشه ای باقی مانده است ، در حالی که زبان جوان به طور روز افزون به مشاغلی علاقه نشان داده اند که عمدتاض در اختیار مردان است ( گاتفردسون ، 1996 ) . تغییرات در نگرش های نقش جنسی ، همراه با افزایش چشم گیر مادران شاغل ، که الگوهای شغلی برای دفترشان هستند ، جذب روز افزون خان ها به مشاغل غیر سنتی را توصیه می کند .

در عین حال ، پیشرفت زنان در وارد شدن به مشاغل تحت سلطه مردان و سرآمد شدن در این مشاغل ، کند بوه است . به طوری درصد زنان مهندس ، وکیل ، و دکتر ، بین 1972 تا 1998 در ایالات متحده افزایش یافت ولی در مقایسه با مردان بسیار کمتر بود زنان همچنان در مشاغل کم درآمد و از لحاظ سنتی زنانه ی ادبیات ، مدد کاری اجتماعی ، تدریس و پرستاری مشغول به کار هستند ( اداره سرشماری آمریکا ، 1999 ) . پیشرفت زنان تقریباً در همه ی رشته ها کمتر از مردان است که کتاب های بیشتری می نویسند ، کشفیات بیشتری می کنند ، مقام های رهبری بیشتری در اختیار دارند ، آثار هنری بیشتری می آفرینند . توانایی نمیتواند این تفاوت های جنسی فاحش را توجیه کنند . در فصل 11 اشاره کردیم که اختلاف جنسیت در عملکرد شناختی همه ی مهارت ها نا چیز و رو به افول است . در عوض ، پیام های کلیشه سازی جنسیت نقش مهمی را ایفا می کنند . با اینکه نمرات دختر ها بالاتر از نمرات پسر ها است ولی وقتی به مرحله دبیرستان می رسند ، از توانایی خود اطمینان کمتری دارند و پیشرفت خود را دست کم می گیرند ( بورنهالت ، گودنو و کانی ، 1994 ) . درصد دختر ها در برنامه های تیز هوشان ، بین کلاس 10 و 12 کاهش می یابد وقتی می پرسند چه چیزی آن ها را از ادامه دادن کلاس های تیزهوشان مایوس کرده است ، فشارهای والدین و همسالان و نگرش های معلمان و مشاوران را مهم ترین عوامل ذکر کرده اند ( رید ، 1991 ، ونیز ، 1996 ) .

در کالج، آرمان های شغلی زنانی کعه استعداد تحصیلی زیادی دارند ، بیش تر افت می کند . در یک بررسی طولی ، دانش آموزانی را که در مراسم فارغ التحصیلی از دبیرستان حضور داشتند به مدت 10 سال پیگیری کردند از کالج تا دنیای کار .

زن ها در سال 2 کالج ، هوش خود را کمتر ارزیابی کردند ، در حالیکه مرد ها اینگونه نبودند . ضمناً زن ها به علت نگرانی درباره ی آمبختن کار با فرزند پروری و مسائل حل نشده درباره ی توانایشان ، افتخارات شغلی خود را کاهش دادند و کم توقع تر شدند با اینکه زنان در درس های کالج بهتر از هم تایان مرد خود عمل کردند ، بعد از وارد شدن به دنیای کار به سطوح پایین تر دست یافتند ( آرنولد ، 1994 ) .

بررسی دیگری نتایج مشابهی را گزارش داد . آرمان های تحصیلی زنانی که استعداد ریاضی زیادی داشتند در دوره ی کالج کاهش چشمگیری یافت و تعداد تحفص گرفتن در علوم نیز تنزل کرد ( بن بودارجمند ، 1990 ) . عدم هنور چشمگیر زنان در مشاغل مرتبط با علوم فیزیک ، کاملاً محسوس است آن ها فقط 9 درصد مهندسان و فیزیکدانان شاغل را تشکیل می دهند ( اداره ی سرشماری آمریکا ، 1999 ) ( معینی – 1379 – صفحه 121 ) .

  • بیست و پنج درصد آمریکاییها احتمالاً به بیماریهای آمیزشی در طول زندگی خود مبتلا می شوند ؛ زنان از مردان آسیب پذیرترند . شیوع بیماری ایدز در بین مردان همجنس گرا و مصرف کنندگان داخل وریدی مواد مخدر بیشتر است ولی تغییرات در شیوه های آمیزش جنسی تعداد عفونتها را کاهش داده است .
  • تقریباً 14 تا 25 درصد زنان ، معمولاً توسط مردانی که آنها را خوب می شناسند ، مورد تجاوز جنسی قزاز گرفته اند ، این زنان از ضایعه روانی رنج می برند که درمان را ایجاب می کند . پذیرش فرهنگی نقش یابی جنسی و خشونت ، در آمیزش جنسی اجباری دخالت دارند .
  • رشد شناختی فراتر از مرحله ی عملیات صوری پیازه ، به تفکر پس صوری معروف است . شناخت فرد بزرگسال معمولاً آگاهی از واقعیتهای متعدد ، آمیختگی منطق با واقعیت ، و تحمل اختلاف بین آرمان و واقعیت را منعکس می سازد . ( معینی – 1379 – صفحه 124 )

سهم الارث در فرزندان خاص

سهم الارث در فرزندان خاص در 49صفحه در قالب فایل ورد قابل ویرایش
دسته بندی حقوق
بازدید ها 0
فرمت فایل doc
حجم فایل 35 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 49
سهم الارث در فرزندان خاص

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

سهم الارث در فرزندان خاص

مقدمه

در مبحث زیر سهم الارث فرزندان و اطفالی را مورد بررسی قرار می‌دهیم که رابطه توارث بین آنها و بین پدر و مادر مورد بحث و درپاره ای از موارد مجهول می‌باشد.

در این نوشتار با استقراء، مصادیق مذکور را یافته و سپس دربارۀ سهم الارث آنها به بحث و تبادل نظر پرداخته‌ایم، ضمن رعایت آراء فقیهان، متون قانونی را نیز از نظر دور نداشته‌ایم. نخست به بررسی سهم الارث فرزندی که ناشی از زنا باشد می پردازیم و در این زمینه نظریه فقیهان را درباره رابطه حقوقی توارث مورد تحلیل و نقض و ابرام قرار می‌دهیم

- سهم الارث فرزند نامشروع

فرزندی که ناشی از زنا باشد بدان دلیل که شارع نسب وی را معتبر نمی داند 1- از طرفین زانی و زانیه ارث نمی برد و آن دو طرف هم از این طفل ارث نمی برند

قانون مدنی در ماده 1167 خود طفل متولد از زنا را ملحق به زانی نمی داند و فقیهان امامیه تصریح نموده اند که قواعد ارث بین طفل نامشروع و والدین او جاری نمی گردد و نیز بیان کرده اند که نزدیکان والدین از ارث این طفل نامشروع سهمی ندارند و او نیز از نزدیکان ارث نمی برد . قانون مدنی در ماده 884 بیان می دارد : 11 ولدالزنا ازپدر و مادر و اقوام آنان ارث نمی برد...»

2-1- نظریه مخالف

خاطر نشان می کنیم که پاره ای از فقیهان بین کرده اند که فرزند نامشروع از مادر و نزدیکان او ارث می برد و بالعکس یعنی مادر و نزدیکان او را فرزند نامشروع نیز ارث می برند. اینام مستند نظریه خود را پاره ای از روایات منقول قرار داده اند در اینجا آنها را مورد اشاره قرار می دهیم:

در حدیثی امام علی علیه السلام فرموده است:«برادران و مادر و اقوام مادری فرزند نامشروع و فرزند که مورد ملاعنه قرار گرفته است، از آنها ارث می برند».

در حدیث دیگری از یونس بن عبدالرحمن نقل شده است که اقوام مادر فرزند نامشروع از او ارث می برند.

همچنانکه مشاهده می کنید بر طبق احادیث بالا، اقدام مادر و مادر فرزند نامشروع از او ارث می برند برخلاف نظریه مشهور که آنان را از ارث محروم کرده بود.

نکته حائز اهمیت این است که اگر این نظریه را قبول کنیم باید بیان کنیم که برادران و خواهران و اقوام مادری بصورت سهم الارث مادری از ترکه و اموال فرزند نامشروع فوت شدن بهره مند می شوند مثلاً اگر چنین شخصی دار فانی را وداع گوید و از خود دو برادر و سه خواهر بیادگار گذاشته باشد و ترکه او معادل 155 میلیون برآورد گردد، این مبلغ را باید بین تمام اینها بطور مساوی تقسیم نمائیم و قاعلی ذکور دوبرابر اناث و نسبت به 2 به 1 بین خواهران و برادران رعایت نمی شود زیرا همه آنها مادری محسوب شده و برطبق قواعد ارث مادریها و افرادی که فقط از جانب مادر به متوفی منتسب می شود بطور مساروی ارث می برند.

3-1- نقد و بررسی

احادیثی را که در مقابل نظریه مشهور قراردادیم از نظر سند و دلالت مورد نقد و بررسی قرار می دهیم:

به نظر می رسد سند حدیث اول قابل اعتبار است و «غیاث بین کلوب» که در سلسله سند این حدیث واقه شده است اگر چه از اهل سنت می باشد ولی «توفیق» شده است. شاید همین مطلب بوده است که شیخ طوسی درباره سلسه سند این حدیث اظهار نظر نموده است ولی دلالت آنرا مورد خدشه قرار اده و بیان نموده است که این حدیث در اصل درباره فرزندی بوده است که مورد ملاعنه قرار گرفته ولی راوی اشتباهاً«ولدالزنا» را در آن گنجانده است.

حدیث دوم از نظر سند ایراد دارد زیرا یونس بن عبدالرحمن بیان نکرده است که روایت را از معصوم نقل کرده است یا از غیر معصوم، بنابراین، این حدیث بدلیل عدم استناد و به معصوم از اعتبار ساقط است و از طرفی بر طبق نظریه صاحب جواهر که دلالت این دو حدیث را مورد وهن قرار می دهد این است که سازگاری با اهل سنت دادند و دیگر آنکه این احتمال داده شده است که این دو حدیث اشاره به جایی دادند که زنا از جانب پدر بوده و از جانب، مادر زنا صورت نگرفته و مثلاً از روی شبهه بوده است.

در هر صورت جان کلام اینکه ما روایات صحیح زیادی داریم که فرزند زنازاده از پدر و مادر ارث نمی برد و پدر و مارد هم از ارث او بهره ندارند، در نتیجه اگر روایاتی بر خلاف آنها وجود داشته باشد توانایی معارضه با روایات صحیح را ندارد و از درجه اعتبار ساقط می گردند و قانون مدنی بعنوان یک قاعده امری در ماده 884 بیان نموده است: «ولدالزنا از پدر و مادر و اقدام ارث نمی برد ...» و طفل متولد از زنا را ملحق، زانی نداشته است.

خاظر نشان می کنیم که زوج یا زوجه و فرزندان شخص زنا زاده از او ارث می برند و او نیز از آنها ارث می برد، بنابراین اگر شخصی که بطور نامشروع متولد شده است ازدواج نماید و حاصل این ازدواج یک پسر و یک دختر باشد، پس از مرگ او وارثان او، فرزند و زوجه او بوده و والدین او را از ارث محروم می باشند.

2- سهم الارث فرزند مورد ملاعنه

لعان به معنی نفرین و لعن می باشد و در اصطلاح فقهی زمانی بکار گرفته می شود که زوج به زوج خود نسبت زنا داده باشد یا اینکه فرزند متولد یافته از او را، از خود نفی نماید، در اینصورت زوج و زوجه با صیغه های مخصوص در حضور قاضی و حاکم به لعن یکدیگر می پردازند،پس از تمام شدن عمل ملاعنه زوج و زوجه برای همیشه از یکدیگر جدا می شوند و نسبت به یکدیگر حرام ابدی می کردند، نتیجه این بینونت و جدایی این است که حد حذف از آنها ساقط شده و از طرفی بین فرزند مورد ملاعنه و بین پدر هیچ گونه نسبتی وجود نداشته و رابطه توراث بین آنها منتفی می گردد و هیچ دام از دیگری ارث نمی برد و بدلیل از بین رفتن علقه نکاح زوج و زوجه نیز وارث یکدیگر شناخته نمی شوند اما رابطه توراث بین فرزند و مادر و اقوام مادری وجود دارد و این است که در ماده 882 قانون مدنی آمده است: «بعد از لعان زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی برند و همچنین فرزندی که به سبب انکار او لعان واقع شده از پدر و پدر از او ارث نمی برد لیکن فرزند مزبور از مادر و خویشان مادری خود و همچنین مادر و خویشان مادری از او ارث می برند».

فرزنداان شخصی که مورد ملاعنه واقع شده است و همچنین همسر، از او ارث می برند و بالعکس بنابراین اگر شخصی که مورد ملاعنه واقه شده است دارای یک زوجه و یک فرزند دختر و یک مادر باشد و دارفانی را وداع گوید در اینصورت 6/1 اموال او را مادر می دهیم و 8/1 آنرا به زوجه او داده و نصف آنرا به دختر او می دهیم و پدر او از ارث محروم می باد در نتیجه اگر دارائی او معادل 24 میلیون تومان باشد به صورت زیر آنرا بین وارثان تقسیم می نمائیم:

24=کل ترکه

وارثان فرزند مورد ملاعنه

6/1 = مادر

2/1= یک دختر

8/1= زوجه

سهم الارث مادر 4=6/1*24

سهم الارث زوجه 3=8/1*24

سهم الارث دختر 12=2/1*24

مجموع سهم الارثهای پرداخت شده 19= 12+3+4

باقیمانده 5= 19-24

اکنون مقدار باقیمانده را بین مادر و یک دختر تقسیم می نمائیم و زوجه دیگر از آن سهمی ندارد مقدار را به نسبت 1 و3 بین مادر و دختر تقسیم می نمائیم زیرا یا در از کل ترکه معادل 6/6 می باشد معادل یک سهم (6/1) را بخود اختصاص داده است و دختر از کل ترکه معادل (2/1=6/3) که سهم می باشد را بخود اختصاص داده است بنابراین مجموع سهام آنها برابر عدد چهار می شود که باقیمانده را تقسیم بر 4 نموده و یک قسمت را به مادر و سه قسمت را به دختر می دهد.

25/1=4÷5

سهم الارث مادر از باقیمانده 25/1=1×25/1

سهم الارث دختر از باقیمانده 75/1=3×25/1

اگر شخصی که مورد ملاعنه واقع شده است فوت نماید و از طبقه اول هیچکی را بعنوان وارث نداشته باشد در اینصورت نوبت به طبقه دوم می رسد که البته آنان لزوماً خواهران و برادران مادری و فرزندان آنها و اجداد مادری او می باشند و برادران و خواهران پدری هیچ گونه سهمی ندارند زیرا ارتباط نسبی بین آنها و این شخص قطع گردیده است. ذکر این نکته ضروری می نماید که اگر شخصی که مورد ملاعنه قرار گرفته است دارای خواهر و برادر مادری باشد و از طرفی خواهر و برادر ابوینی(پدر و مادری) هم داشته باشد، در اینصورت خواهران و برادران ابونی ارث می برند اما نه بدان دلیل که منتسب به پدر هستند.بلکه به جهت آنکه منتسب به مادر می باشند یعنی چون با شخص مورد ملاعنه در مادر شریک هستند در نتیجه از ارث هم بهره ای دارند که البته نتیجه منطقی این استدلال اینجانب که اینان با خواهران و برادران مادی بطور مساوی ارث می برند زیرا خواهران و برادران مادری از همان ابتدا فقط به مادر منتسب هستند و از طرفی در خواهران و برادران ابوینی هم، انتساب به پدر منتفی است پس فقط انتساب به مادر باقی می ماند، این است که تمام خواهران و برادرانی که بعنوان وارث محسوب می شوند از طرف مادر ارث می برند و در جای خودش ثابت شده است که مادریها بطور مساوی ارث می برند یعنی ترکه و اموال متوفی را بین خود بطور مساوری تقسیم می نمایند.

پدری که فرزند خود را با عمل لعان از خود دور می نماید و فرزندی او را مورد انکار قرار می دهد، قانونگذار ارتباط نسبی بین او وفرزندش را قطع نموده است، اما مطلبی که وجود دارد این است که شارع و قانونگذار این حکم را براساس آنچه اتفاق افتاده است صادر نموده است اما اینکه آیا در عالم واقع هم ارتباط فرزندی منتفی است، مطلب دیگری است، بنابراین اگر پدر به جهتی از جهات بعد از وقوع ملاعنه از کار خویش پشیمان گردید و در اصطلاح بعد از لعان دوباره رجوع نمود و بیان کرد که این طفل، فرزند من می باشد، در اینصورت قانونگذار ارتباطی را که قطع نموده بود دوباره پیوند نمی دهد اما به جهت آنکه پدر خودش اقرار به فرزندی و اقرار به نسبت نموده است، قانونگذار حکم کرده است که فرزند از پدر ارث ببرد ولی پدر هیچ سهمی از ارث و اموال فرزند ندارد، این است که در ماده 883 قانون مدنی آمده است: «هرگاه پدر بعد از لعان رجوع کند پسر از او ارث می برد لیکن ارحام پدری و همچنی پدر و ارحام پدری از پسر ارث نمی برند».

شایان ذکر است که در صورت تحقیق عمل ملاعنه، اگر مادر دوقلو وضع حمل نماید این دو فرزند دوقلو علاوه بر آنکه ارتباط توارث خود را از بین مادر و اقوام مادری حفظ می نمایند، بین خودشان هم توارث وجود دارد و از یکدیگر از طریق ارتباط مادری ارث می برند و اگر یکی از آنها فوت نماید دیگری در ابتدا 6/1 اموال او را به ارث می برد زیرا سهم برادر یا خواهر مادری در صورتی که یک نظر باشد 6/1 می باشد.

3- سهم الارث فرزند ناشی از شبهه

فرزند ناشی از شبهه آن فرزندی است که در اثر مقاربتی که طرفین می پنداشته اند زن و شوهر هستند، متولد گردیده است در حالی که رابطه زوجیت بین آنها نبوده است که در اینصورت فرزند ملحق به هر دو خواهد یود.

قانون مدنی در ماده 1165 بیان می دارد:«طفل متولد از نزدیکی به شبهه فقط ملحق بطرفی می شود که در اشتباه بوده و در صورتیکه هر دو در اشتباه بودنده اند ملحق به هر دو خواهد بود» پی ممکن است اشتباه فقط از طرف مادر باشد در اینصورت نسبت شرعی از طرف پدر قطع می گردد، اما اگر اشتباه از طرف پدر باشد نسبت شرعی از طرف مادر قطع می گردد.

باید دانست که رابطه توارث بین فرزند ناشی از شبهه و بین والدین او وجود دارد و البته از یک طرف شبهه باشد و از طرف دیگر شبهه نبوده است بلکه به نامشروع بودن عمل آگاهی داشته است در اینصورت رابطه توارث فقط بین فرزند و آنکس که در اشتباه بوده است بر قرار می گردد.

قانونگذار شارع نکاح به شبهه را در حکم نکاح صریح گرفته است و درماده 1157 قانون مدنی است زنی که: «زنی که با شبهه با کسی نزدیکی کند باید عده طلاق نگاه دارد». می دانیم که آن نگاه صحیح و دائم است درزمان زوال آن و جاری شدن صیغه طلاق زن باید عده طلاق نگاه دارد .

شبهه که برای زن و مرد پیش می آید ممکن است شبهه در موضوع باشد مثل اینکه مرد می پندارد این شخص خاص زوجه او است و ممکن است که شبهه در حکم باشد و آن در جایی است که در هویتی شخصی و شخصیت افراد هیچگونه اشتباهی رخ نداده است ولی طرفین از حکم شرعی آگاه نبوده اند مثل اینکه از حرمت نکاح در عده خبر نداشته اند و مبادرت به ازدواج نموده اند، بدیهی است که فرزند ناشی از این نکاح هم، حکم فرزند ناشی از نکاح صحیح را داشته و رابطه توارث را از بین نمی برد.

4- سهم الارث فرزند انکار شده

در کتابهای فقهی این بحث مد نظرقرار گرفته است که اگر پدری، نسب و میراث فرزند خود را انکار نماید با این که او را به فرزندی نپذیرد و اظهار بدارد که از وارث نمی برم، آیا واقعاً از ارث او محروم می گردد و در صورتی که پسر زودتر از پدر دارفانی را وداع گوید، آیا پدر از او ارث می برد یا خیر؟

ذکر این نکته در اینجا مهم می باشد که این مبحث غیر از مبحث مربوط به لعان است زیرا در لعان کودک از طرف پدر نفی شده و با ضیغه های مخصوی بیان شده از طرف پدر و مادر مورد لعان قرار گرفته است ولی در این مبحث، پدر در ابتدا فرزند را پذیرفته است و چه بسا سالها او را بعنوان فرزندی قبول نموده و اکنون هم قبول دارد که از جلب او می باشد ولی به جهتی از جهات او را منکر می شود.

این بحث الهام گرفته شده از دو روایت می باشد که آنها را به نظر شما خواهیم رساند.

در رابطه با مبحث فوق الذکر دو نظریه مطرح شده است:

1-4- نظریه حرمان ارث

در نظر اول فقیهان چون ابن براج- ابن حمزه، کیدری، شیخ طوسی در نهایه و استبصار متمایل شده اند که پدر از ارث محروم می گردد و در نتیجه وارثان این فرزند، خویشان پدری و فرزندان او و مادر خویشان مادری و زوجه او می باشد. البته به ترتیب درجات و طبقات.

مثلاً اگر اینچنین فرزندی فوت نماید و از خود پدر و مادر و دو فرزند دختر و یک زوجه باقی بگذارد و ثروتی معادل 960 میلیون توان باقی بگذارد، پدر او از ارث محروم بوده و ترکه او اینگونه محاسبه می گردد:

960= کل ترکه

6/1= مادر

8/1= زوجه

3/2= دودختر

از آنجا که بر طبق این نظریه پدر از ارث محروم است، 24/1 باقی می ماند که آنرا باید بین مادر و دو دختر تقسیم نمائیم و زوجه از باقیمانده چیزی نمی برد.

سهم الارث مادر 16=6/1×960

سهم الارث زوجه 120=8/1×960

سهم الارث دودختر 640=3/2×960

مجموع سهم الارث پرداخت شده به افراد فوق 920=640+120+160

باقیمانده 40=620-690

با قیمانده را به نسبت 1 و4 بین مادر و دو دختر تقسیم می نمائیم، زیرا مادر از کل ترکه یک سهم آنرا می برد و دو دختر از کل ترکه چهار سهم آنرا می برند بنابراین 5=4+1 پس باقیمانده را تقسیم بر 5 نموده و یک قسمت را به مادر داده و چهار قسمت را به دو دختر می دهیم.

8=5÷40

سهم الارث مادر از باقیمانده 8=1×8

سهم الارث دو دختر از باقیمانده 32=4×8

در نظریه دوم فقیهانی چون آبی، صاحب جواهر، محقق هلی و شهید ثانی ضمن آنکه نظریه اول را مردود شمرده اند فتوای داده اند که با انکار نسب و میراث هیچگونه اتفاقی نمی افتد و پدر از ارث فرزند خود محروم نمی گردد

3-4- منشا اختلاف

ما ضمن نقل منشا اصلی این اختلاف به تحلیل و بررسی آن پرداخته و سپس به نقض و ابرام آراء مذکور می پردازیم و بدون هیچ پیش داوری سعی می کنیم با استفاده از استدلال و کاربرد قواعد، نظریه صحیح را بیان نمائیم.

یزیدبن خلیل که یکی از راویان است نقل می کند از امام صادق (ع) پرسیدند اگر مردی در حضور سلطان از جنابت فرزند خود تبری جوید و بگوید من هیچ مسئولیتی ندارم و اصلاً از ارث نمی برم در صورتی که فرزند خود نماید و ا خود مالی باقی بگذارد آیا این پدر، وارث آن فرزند محسوب شده و از او ارث می برد؟

امام صادق (ع) در جواب فرمود: میراث و اموال این فرزند به خویش پدری او تعقل می گیرد. در حدیث دیگری ابو نجیب نقل می کند درباره کسی سوال کردند از اوامر سبحان پیروی نمی کند و در نتیجه پدرش از نسب تبری جسته و بیان کرده است که در برابر جنایت او هیچ مسئولیتی ندارم و از او ارث نمی برم، در این صورت وارث او چه کسی می باشد؟ امام در پاسخ بیان کردند که امام علی (ع) فرموده است: نزدیک تریم اقوام به او وارثین او هستند.

4-4- نقد و بررسی

اگر ما بخواهیم این دو روایت را بدون بررسی و نقد سند و دلالت آنه پایه و اساس استدلال خود قرار بدهیم باید نتیجه بگیرم در صورتی که پدر نسب و فرزند خود را انکار نمود و گفت من از او ارث نمی‌برم، دیگر واقعاً از ارث محروم است و ظاهر حدیث دوم این است که قطع نسب هم صورت می‌گیرد ولی با توجه به اصول و قواعد و روایات دیگری که تعداد آنها زیادات پایه و اساس این نتیجه‌گیری ویران می‌گردد و ضعف این نظریه آشکار می‌شود.

اکنون با توجه به مطالبی که در ذیل از نظر می‌گذرانیم روشن خواهد گردید که انکار نسب و انکار میراث فرزند توسط پدر، هیچ تأثیری در ارث پدر از فرزند ندارد.

اولاً: براساس قاعده «الولد الفراش و االعاهر الحجر» فرزند که در خانواده زوج و زوجه متولد می‌شود منسوب به زوج می‌باشد مگر انکه زوج او را نفی نموده و بین زوجه و زوجه دردباره او ملاعنه صورت گیرد و در ماده 1158 قانون مدنی آمده است:«طفل متولد دز زمان زوجیت ملحق به شوهر است....».

امام صادق (ع) در یک روایت می‌فرماید: «اگر مردی به فرزند طفلی که وزجه‌اش او را وضع حمل نمود اقرار نماید دیگر نمی‌تواند او را نفی کند». در حدیث دیگر آن حضرتش می‌فرماید: « اگر مردی اقرار نمود که طفلی فرزند او است و سپس او را از خود نفی نماید، انکار و نفی او هیچ فایده‌ای نداشته و باید فرزندی آن طفل را به گردن بگیرد».

بنابراین با توجه به قاعده فراش و احادیثی که از نظر گذشت، انکار بعد از اقرار هیچ تأثیری در سهم الارث پدر ندارد و کماتفی السابق از ارث فرزند خود بهره‌مند می‌شود.

ثانیاً: بررسی دقیق سلسه سند ایتدو حدیث تا حدودی حمایت از عدم اعتماد به این دو حدیثق را می‌نماید زیرا در سند حدیث اول، یزیدبن خلیل یا برید بن خلیل آمده است که در هر صورت فردی مجهول می‌باشد و برای دانشمندان علم رجال شناخته شده نیست. در نتیجه حدیثی که روای آن انسانی ناشناخته باشد در استنباط الکام کارآیی ندارد. اگر چه«بین مسکان» از اصحاب اجماع می‌باشد از آن فرد مجهول رواین می‌نماید ولی از انجا که پاره‌ای از دانشمندان علم رجال به اینچنین نقلی اعتماد نمی‌کنند باز هم شکست و تردید نسبت به سند باقی است.

ناقل حدیث دوم که ابوبحیر است، بیان نمی‌کند که از چه کسی نقل می‌کند بلکه مخمر بیان می‌نماید در نتیجه ماگمان چندانی نداریم که حدیث از معصوم نقل شده باشد و بهمین است که به آن اعتماد نمی‌توان نمود.

ثالثاً: کسانی که پدر را از ارث محروم می‌کنند: به نظر شیخ طوسی در کتاب استنباط استناد می‌کنند که در جواب آننا باید بیان کرد که کتاب مذکور، یک کتاب حدیثی است و شیخ ظوسی در این کتاب خود را در جایگاه یک ناقل حدیث می‌بیند تا در جایگاه یک مفتی، بنابراین اگر دست به توجیه حدیثی زده است درصدد آن بوده است که معنی آن حدیث را بیان کند.

رابعاً : در یکی از این دو حدیث جمله «الاقرب الناس الیه» آمده است، می‌توان گفت که نزدیکتریم فرد به فرزندهای پدر می‌باشد یا اینکه در هر دو حدیث بطور کلی با تصحیف «ابنه» به «ابیه» روبرو هستیم که به مرور زمان به جای «بنه» کله «بیه» نوشته شده است یعنی در واقع حدیث مطابق با اصل بوده است «لاقرب الناس الی ابنه»،ئ یعنی اموال به نزدیکترین فرد به فرزند می‌رسند که همان پدر نزدیکترین فرد می‌باشد.

با توجه به قرائن و شواهد بالا و با توجه به قواعد و اصول و روایات مورد نظر در بابا ارث، نتیجه می‌گیریم که استدلال به این دو حخدیث جهت محروم کردن پدر از ارث فرزند مخدوش است و از طرفی با انکار نسبت به انکار میراث توسط پدر، نه تنها از ارث محروم نمی‌گردد بلکه هیچ گونه قطع نسبی هم صورت نمی‌گیرد زیرا با قطع نسب ملاعنه است که در این دو حدیث اصلاً به آن اشاره نشده است. پس از طرح مطالب بالا خالی اط لطف نمی‌بینیم که بیان کنیم اگر پدری، فرزند خود را از ارث محروم نمود مثلاً در خصوص دو شاعد عادل بیان نمود که فلان فرزند را از ارث محروم می‌نمایم و بعد از مرگ من، از اموال شخصی من بعنوان ارث ندار، آیا چنین مطلبی نافذ است؟

در پاسخ بیان می‌کنیم که این مطلب هیچ تأثری در سهم الارث فرزند ندارد بلکه امر بر طبق قانون و قواعد سهم و پذیرفته شده باب ارث، پس از اعضار وراثت سهم الارث خود را می‌برد، آری پدر در زمان حیات خود می‌تواند اموال خود را بنام دیگران کرده و به گونه‌ای آنها راهبه نموده یا خلع نماید و چیز دیگر باقی نماید که بعد از مرگ بعنوان سهم الارث بین وارثین تقسیم گردد.

دلیل مطلب بالا آن است که قواعد مربوط به ارث یک دسته قواعد امری می‌باشد و تابع خواسته و اراده افراد نیستند که بصورت مومیایی شکل تغییر نمایند، بعد از مرگ انتقال سهم الارث قهری است و هیچکس نمی‌تواند مانع این انتقال شود، مگر اینکه در زمان حیات خود موضوع این انتقال را منتفی سازد.

5- سهم الارث فرزند خوانده

خداوند متعال فرزند خوانده‌های شما را فرزند حقیقی قرار نداده است این سخنی است که شما تنها به زبان خود می‌گوئید(سخنی باطل) اما خداوند حق می‌گوید و به راه راست هدایت می‌کند، آنها را به نام پدرانشان بخواهنید که این کار نزد خدا عادلانه‌تر است و اگر پدران آنها را نمی‌شناسید آنها برادران دینی و موالی هستند.

خاطرنشان می‌کنیم که فرزند خوانده در هیچیک از طبقات ارث نمی‌گنجد و به موجب قاعده «الاقرب یمنع الابعد»آنکس که در طبقات سه گانه ارث می‌گنجد به متوفی نزدیکتر است از او ارث می‌برد و ارث انسان کسی است که از نظر خونی و نسبی یا سببی به او نزدیکتر باشد، شخصی که هیچ ارتباطی از این نظر با انسان ندارد و در طبقات موجود ارث نمی‌گنجد از سهم الارث هم بی بهره می‌باشد.آری اگر فرزند خوانده از نظر ارتباط فایملی و خانوادگی مشمول یکی از طبقات ارث گردد و قاعده اقربیت دربارة او نیز صدق کند وارث محسوب می‌شود اما از جهت فرزند خواندگی بلکه از آن جهت که رابطه توارث بین او و بین سرپرست ذاتاً و قبل از فرزند خواندگی موجود بوده است.

فرزند خوانده کودکی است که در اصل از نسل کسی که او را سرپرستی می‌کند و به امور نفقه او می‌پردازد، نیست بلکه سرپرست به جهت مسائل اخلاقی و عاطفی و به منظور کسب ثواب و رضایت خداوند متعال به این عمل اقدام کرده است، سرپرست به هیچ عنوان پدر واقعی این کودکی شمرده نمی‌شود و کودک هم به هیچ عنوان فرزند واقعی سرپرست محسوب نمی‌گردد.

شایان ذک است که قبل از اسلام، رسم براین بودکه فرزند خوانده به عنوان فرزند واقعی محسوب می‌شد و پاره‌ای از مردم بعضی از کودکان را بعنوان فرزند واقع خود انتخاب می‌نمودند و برهمین اساس کلیه حقوق پدر و فزندی برآنها مترتب می‌شکت یعیت رابطه توارث بین طرفین وجود داشت، اما اسلام این رسم را منسوج نمود و بیان کرد که اینان نمی‌توانند فزند واقعی شما باشند بلکه اینان فرزند واقعی همان پدری که از نسل او می‌باشند. خداوند متعال در سوره احزاب می‌فرماید:

و ما جعل ادعیا کم ابناءکم ذلکم قولکم باخواهکم والله یقول الحق و هو یهدی السبیل ادعوهم لابائهم هو اقسط عندالله فان لم یعلموا آباءهم فاخوانکم فی الدین و موالیکم

گفتی است که فرزندخوانده اگر چه از اموال و ترکه سرپرست بعنوان سهم‌الارث چیزی را نمی‌برد ولی منافاتی ندارد که قانونگذار در ضمن قوانین از سرپست بخواهد که جهت تأمین آینده کودک، بخشی از اموال خود را بنان به ثبت برساند با این بیان که سرپرست در زمان حیان خود مقداری از اموال خود را تحت عنوان هبه یا صلح یا عقود دیگر بنام فرزند خواندهه به ثبت برساند و همینطور هیچ منع حقوقی ندارد که شخص سرپرست بخشی از اموال خود را بنام فرزند خوانده وصیت نماید.

مطالب بالا را بدانس ان متذکر گردیم که اولاً بیان کنیم رابطه توارث بین فرزند خوانده و بین سرپرست وجود ندار و ثانیاً بوسیله قرارداد و قانون هم نمی‌توان این رابطه را انشاء نمود وژزیرا قوانین و قواعد ارث جزء قوانین و قواعد ماهوی بوده و توافق برخلاف آنها باطل می‌باشد. بنابراین اگر بخواهیم نظرات و آراء خودمان را که برگرفته از احساسات و عواطف هستند در قالب قواعد حقوقی بر قانونگذار تحمیل کنیم به بیراهه رفته‌ایم و با منبع و منشأ انشاء قوانین سرناسازگذاری گذاشته‌ایم.

تذکر این نکته خالی از لطف نیست که خدف و غایت از فزند خواندگی، سرپرستی فرزندان بی بضاعت می‌باشد تا اینکه در مسیر زندگی به زحمت نیفیتند و عواطف اخلاقی خود را از این جهت اشبع نماید و همینطور هم ممکن است افراد و سرپرست احتیاج به همنشینی وانس گرفتن با این کودکان باشند و چه بسا از این رهگذر کانون سرو زندگی خود را به گرمی‌و طراوت تبدیل نمایند اما با همه این نکات مثبت باید توجه داشته باشیم که فرزند خانندگی نباید باعثد شود که بهم ریختگی بیشتری در بین حداقل پاره‌ای از خانواده‌ها بوجود آید و نظم و انضباط خانواده‌ها و فامیل را بهم بریرد بعنوان مثال اگر زن و شوهر که از وجود فرزند بی‌بهره هستند و اقوام به سرپستی کودکی نموده‌اند و از طرفی تحت شرایط خاصی تمام اموال خود را بدون قید و شرط بنام این کودک به ثبت رساندند، آنهم کودکی که معصوم نیست در آینده تحت تأثیر چه ترتبتی قرار می‌گیرد بتحقیق که مرتکب خطا و بزرگی شده‌اند نه تنها زندگی خود آنها مورد تهدید قرار می‌گیرد بکه ممکن است ارتباط فامیلی و خانوادگی تحت تأثیر این بذل و بخشش قرار گیرد و پدر و مادر و تمام کسانیکه بین این زوجین و آنها رابطه توارث وجود دارد، سر به اعتراض بزنند، البته قبول داریم که «الناس مسلطون علی اموالهم» و انسانها حق تصرف و هزینه کردن اموال خود را دارند اما قواعد اخلاقی و عاطفی آنچنان مسلط برفتار انسانها هستند که ناگزیریم به آنها احترام بگذاریم و مواظب باشیم که آن پیوند قواعد حقوقی و اخلاقی است که کام انسان را در دنیا و اخرت شیرین می‌نماید.

این متن فقط قسمتی از سهم الارث در فرزندان خاص می باشد

جهت دریافت کل متن ، لطفا آن را خریداری نمایید