رپو فایل

مرجع دانلود و خرید فایل

رپو فایل

مرجع دانلود و خرید فایل

مقاله نگاهی ادبی به سوره یوسف (ع)

مقاله نگاهی ادبی به سوره یوسف (ع) در 105 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 1
فرمت فایل doc
حجم فایل 81 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 105
مقاله نگاهی ادبی به سوره یوسف (ع)

فروشنده فایل

کد کاربری 2102
کاربر

مقاله نگاهی ادبی به سوره یوسف (ع) در 105 صفحه ورد قابل ویرایش

فهرست مطالب:

مبحث صفحه

فصل اول: کلیات

مقدمه .....................................................................................................................

بیان مسئله................................................................................................................

اهمیت موضوع.........................................................................................................

شیوة تحقیق..............................................................................................................

محدویت‌ها..............................................................................................................

توضیحات................................................................................................................

فصل دوم: نگاهی ادبی به سوره یوسف(ع)..................................................................

فصل سوم: خلاصه و نتیجه‌گیری................................................................................

منابع و مآخذ............................................................................................................






کلیات
مقدمه
بسم‌الله الرحمن الرحیم

«قرآن، نوری است که خاموشی ندارد؛ چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که روندة آن گمراه نگردد، شعله‌ای است که نور آن تاریک نشود، جدا کننده حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد، بنایی است که ستون‌های آن خراب نشود، شفا دهنده‌ای است که بیماری‌های وحشت انگیز را بزداید، قدرتی است که یاورانش شکست ندارند، و حقی است که یاری کنندگانش مغلوب نشوند.

قرآن، معدن ایمان و اصل آن است، چشمه‌های دانش و دریاهای علوم است، سرچشمة عدالت و نهر جاری عدل است، پایه‌های اسلام و ستون‌های محکم آن است ، نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمین‌های آن است.»[1]

بار دیگر خدای مهربان را شکر می‌گویم که توفیق داد تا مدتی از عمر خود را در کنار قرآن و با قرآن باشیم و خاصعانه در درگاه ربوی‌اش مسئلت دارم که چه در دنیا و چه در آخرت این توفیق را هرگز از من سلب ننماید و قرآن را همواره مونس و یاورم قرار دهد. مجموعة حاضر با نام «نگاهی ادبی به سورة یوسف (ع)» به عنوان پروژه تحقیقاتی پایان دوره چهار ساله تحصیل در رشته تربیت معلم قرآن کریم در دانشکده علوم قرآنی تهران، به رشتة تحریر درآمده است.

حال سؤالاتی که مایلم پاسخ دهم یکی این است که «چرا نگاه ادبی؟» و دیگر اینکه «چرا به سوره یوسف؟»

و اما پاسخ سؤال اول از این قرار است که همانطور که می‌دانیم، قرآن کریم به عنوان آخرین پیام مستقیم خداوند برای بندگان، تنها ریسمان استواری است که می‌توان به آن چنگ آویخت و به کمک آن، در چند روزة زندگانی دنیوی از شر شرارتهای دشمنان بشریت (شیطان و جنودش) جان سالم به در برد و در پناه رحمت الهی قرار گرفت.

کتاب مقدسی که از آن صحبت می‌کنیم، مجموعه‌ای از معانی بلند و مضامین عالی انسان سازی و هدایت آدمی به سوی رسیدن به کمال است و گویندة چنین معانی نورانی، آنها را در قالب لفظ‌های قابل فهم برای بشر درآورده و به او ارزانی داشته است.

برای رسیدن به هر نقطه بلندی، باید از راه مناسب آن عبور نمود. برای فتح هر قله مرتفعی باید دامنه آن کوه را پیمود. برای دستیابی به قلة مفاهیم ارزشمند قرآن نیز راه منطقی و عقلائی آن این است که از دامنة الفاظ قران حرکت نموده و آرام آرام بالا رفت تا به نتیجه مورد نظر رسید. الفاظ و عبارات قرآن به منزله پلکانی است که بدون در نظر داشن آن، تصور رسیدن به بام رفیع مفاهیم قرآنی، ناممکن می‌نماید. لذا اولین گام در راه شناخت قرآن، آشنایی با الفاظ قرآن است. و این آشنایی خود مستلزم آشنایی نسبتاً کامل با زبان عربی است. چرا که قرآن کریم «بلسانٍ عربیٍ مبینِ» آموختن این زبان و درک مقتضیات آن، یکی از ضرورتهای اجتناب ناپذیر است.

اینجانب سعی کرده‌ام با نگاه به قرآن کریم از زوایه ادبیات، تا حدودی اولین گام خود را در راه انس با قرآن بردارم. و چنان که ذکر شد، استدلالم این است که چگونه می‌توان ادعای «فهم» قرآن را داشت در حالیکه ذهن با فضای ادبیات عرب بیگانه باشد؟!

و این پاسخ به کسانی است که آموختن قواعد ابتدایی زبان عربی را برای آشنایی با قرآن، امری بیهوده و راهی فرعی تصور می‌کنند و بدون جدی گرفتن صرف و نحو، اهتمام خویش را صرف آموختن اقوال تفسیری مفسران کرده‌اند. غافل از اینکه همان مفسرانی که اینان اکنون نظراتشان را مطالعه کرده و فرا می‌گیرند، روزگاری با همین قواعد به ظاهر سادة اعلال ، دست و پنجه نرم کرده‌اند و یا اینکه مدتها از عمر خود را صرف کرده‌اند تا مثلاً اعراب محلی جملات را بشناسند و خلاصه هر کس در رابطه با علوم مختلف قرآنی، به نوعی صاحب نظر شده است، مطمئناً زمانی در قواعد ادبیات و بلاغت عربی، استخوان خرد کرده است.

و اما پاسخ سؤال دوم:

انگیزه‌های انتخاب سورة یوسف را در چند مورد می‌توانم بیان کنم:

اولاً: راهنمایی استاد گرامی‌ام به این سوره برای کارکردن، یکی از عوامل انتخاب آن ثالنیاً این سوره شامل یکی از زیباترین قصه‌های قرآن و یکی از زیباترین شیوه‌های قصه‌گویی است. و قرار گرفتن (بیش از پیش) در جریان داستان حضرت یوسف (ع) خود یکی از انگیزه‌های انتخاب این سوره بود.

ثالثاً: به نظرم رسید که حجم این سوره با نوع فعالیت بنده که در حد یک پروژه تحقیقات است (و نه بیشتر)، متناسب است. به این معنی که آیاتش نه چندان زیاد است که عملاً نتوان آنها را مورد برررسی قرار داد و نه چندان کم است که پرداختن به آن، کمتر از حد انتظار باشد،
بیان مسئله و اهمیت موضوع:

چنان که ذکر شد، مسئله اصلی و مهم در انجام این تحقیق، چیزی نبوده است جز آشنایی بیشتر با فضای ادبیاتی بخشی از قرآن. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد مطالب گذشته قدری اهمیت موضوع را روشن کرده باشد. با اینحال در اینجا در مقام بیان اهمیت پرداختن به ادبیات قرآن، مقدمتاً عرض می‌کنم که پرودگار قادر سبحان، به موجودات این عالم، هستی بخشیده است و در این میان افراد بشر را به داشتن قوة ادراک و تعقل بر دیگر موجودات برتری داده و آنها را به داشتن قدرت اراده و انتخاب گرامی داشته است. و باز از روی مهربانی، برای هدایت انسا، هادیان و راهنمایانی از جانب خود، به سوی او گسیل داشته است. و معجزة جاویدان آخرین فرستادة خود را کتاب قرار داده است که «تبیاناً لکلّ شیء» است. حال این ما و این قرآن. در شرایطی که اتمام دورة‌ امتحان و آزمایش ما معلوم نیست و نمی‌دانیم چه زمانی این اختیار و قدرت انتخاب از ما سلب خواهد شد و در حالیکه شیطان و مزدورانش دست به دست هم داده‌اند تا تک‌تک افراد بشر را از صراط مستقیم خارج نمایند و آنها را تا ابد زبان کار سازند، در عین حال، با دانستن این مطلب که تنها راه بشریت تمسک به قرآن و همچنین قرآن‌های ناطق: اهل بیت علیهم السلام) می‌باشد، به نظر شما آیا در روی این کره خاکی کاری مهم‌تر از پرداختن به قرآن و اهتمام به فهم معانی آن که مؤثرترین کار در جهت عمل به مضامین عالی آن است، وجود خواهد داشت؟ و آیا (چنان که ذکر شد) این مقصود جز در سایة همت به قرار گرفتن در فضای زبان عربی میسر است؟ اگر پاسخ این سؤالات منفی است، پس به روشین مشخص است که دست کم یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که جا دارد تا مورد بررسی قرار گیرد، پرداختن به ادبیات قرآن کریم است. و خدا را شاکریم که اکنون چنین توفیقی را به ما ارزانی داشته است هر چند کار ما بسیار کوچک است اما به هر حال از «هیچ» بهتر است.

مسئله دیگری که علاه داشتم در ضمن انجام تحقیق به آن پرداخته شود، دربارة اعجاز قرآن، خصوصاً اعجاز لفظی آن بود.به این صورت که معجزة هر پیامبری، آن‌گاه ارزش و اهمیت می‌یابد که در میان امت آن پیامبر‌، پرداختن به آن کار، امری عادی و رایج باشد و متخصصان زیادی در آن زمینه در جامعه فعالیت کنند و آن گاه که معجزه بر آنها وارد می‌شوند به مصداق این ضرب‌المثل که : «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری» بتوانند به آسانی میان فعالیت بشری و امر مافوق بشری تفاوت قائل شوند و اقرار به نبوت آن پیامبر الهی نمایند.[2] چنانکه قرآن کریم نیز در میان ادیبان و شاعرانی ظهور کرد که خود سرآمد فضاهای عرب بودند و با اینحال به اعجاز قرآن و عجز خود از آوردن مثل آن اعتراف کردند. ما نیز امت پیامبر هستم . و حق داریم که اعجاز قرآن را درک کنیم. لذا قصد داشتم این سؤال را مطرح کنم که آیا بررسی نکات ادبی و خصوصاً نکات بلاغی آیات قرآن، می‌تواند ما را در جهت رسیدن به درک اعجاز قرآن یاری کند یا خیر؟

همچنین فرضیه‌ای که قصد داشتم مطرح شود این بود که می‌توان اعجاز قرآن را درک نمود». اما پس از مدتی دریافتم که پرداختن به این سؤال از حوصله زمانی این تحقیق خارج است و نیاز به کار بیشتر و جدی‌تر دارد. لذا فعلاً از پرداختن به منصرف شدم و آن را به زمانی دیگر» (اٍن شاءالله نه چندان دور) موکول نمودم.
شیوه انجام تحقیق:

شیوه این تحقیق بصورت مطالعه کتابخانه‌ای و تحقیق در میان مطالب کتبی می‌باشد. در انجام این کار، ابتدا حضور آیات سوره یوسف در کتابهایی همچون «اتقان» و « مغنی الادیه» مورد بررسی قرار گرفت. همچنین از تفاسیر ادبی چون «کشاف» و «جوامع الجامع، مطالبی بصورت فیش برداری تهیه شد. نیز از تفسیر المیزان، مطالب ادبی استخراج گردید. سپس این مطالب در متن اصلی تحقیق مورد استفاده قرار گرفت.
محدودیت‌ها:

یکی از بزرگترین مشکلات این کار، کمبود محسوس منابع است. که به خودی خود می‌تواند باعث عدم تنوع در بیان اقوال و نظرات شده و از کیفیت تحقیق بکاهد. مسئله دیگر این است که در همان منابع موجود هم، گاه یک عبارت عیناً در چندین کتاب مختلف تکرار می‌گردد و حتی مثال‌ها بصورت مشترک جلوه‌ می‌کند که عملاً باعث می‌شود تا مثلاً از بین دو یا سه منبع مختلف، تنها یکی مورد استفاده قرار گیرد.

مسئله دیگر (که البته کاملاً شخصی می‌باشد) مسئلة ضیق وقت بود که به نوبه خود باعث افت کیفیت گردید.
توضیحات:

لازم می‌دانم پیش از ورود به متن آیات، چند مورد را در خصوص نحوه انجام کار بیان کنم.
الف) آیات:

در هر بخش سعی شده است که آیات مرتبط با هم از جهت معنایی، در کنار هم آورده شوند. تا ارتباط معنایی بین آیات حفظ شده و تحت الشعاع امور دیگر قرار نگیرد. البته در هر بخش بین یک تا سه آیه وجود دارد و از سه آیه بیشتر آورده نشده است تا باعث طولانی شدن آن قسمت و خستگی خواننده نشود.
ب) ترجمه:

در ترجمة آیات، از ترجمة آیت‌الله مکارم شیرازی استفاده شده است. نکتة قابل ذکر اینکه هیج یک از پرانتزهایی که در متن اصلی ترجمه آیت الله مکارم شیرازی وجود دارد و جداکننده قسمتهای تفسیری از ترجمه لفظ آیه می‌باشد، در اینجا گذاشته نشده است. این کار به این دلیل انجام شده که خواندن ترجمة آیات، بدون تکلف و با راحتی صورت پذیرد.
ج) شرح لغات:

در قسمت شرح لغات، با راهنمایی استاد محترم راهنما، به یکی دو مورد از لغات مشکل‌تر، اکتفا شده است و چه بسا آیاتی که نیازی به شرح لغات نداشتند، وجود دارند.
د) اعراب:

در این قسمت نیز مانند قسمت قبل فقط به موارد «مشکل‌تر» پرداخته شده است. در کل برای بالارفتن بهره‌وری، فرض شده که خوانندة محترم دست کم با قواعد ابتدائی آشنایی مختصری دارد. لذا از بیان توضیحات اضافه خودداری شده است.
هـ) نکات ادبیات و بلاغی:

برای هر قسمت، چنانچه مطلب قابل ذکری وجود داشته باشد، آنهم به نحوی که بتوان آن را به یکی از منابعی که در دسترس بوده، استناد داد، آن مطلب با استناد به همان منبع ذکر شده است این مجموعه، بطور کلی آمیخته‌ای است که توضیحات عربی و فارسی ( آنچنان که با سلیقه شخصی و ذائقه نویسنده سازگاری داشته است) و امیدوارم که مورد استفاده یکایک عزیزان خواننده قرار گیرد.
درجاتٍ:[3]

ظرف مکان، متعلق به نرفع

مفعول مطلق نائب از مصدر: نرفع رفعاً متکناً.
قالوا أن سیرق فقد سرق أخ له من قبل فأسرّها یوسف فی نفسه و لم یبدها لهم قال أنتم شرّ مکاناّ والله أعمل بما تصفون (77) قالوا یا أیها العزیز أنّ له أباً شیخاً کبیراً فخذ أحدنا مکانه أذّا نرئک من المحسنین (78) قال معاذالله أن ژتأخذ ألاّ من وجدنا متاعنا عنده أنّا أذاً لظالمون(79)

ترجمه: برادران گفتند: اگر او- بنیامین- دزدی کند، جای تعجب نیست، برادرش یوسف نیز قبل از او دزی کرد. یوسف سخت ناراحت شد و این ناراحتی را در درون خود پنهان داشت و برای آنها آشمار نکرد. همچنین اندازه گفت: شما از دیدگاه من از نظر منزلت، بدترین مردمید و خدا از آنچه توصیف می کنید آگاه‌تر است. (77) گفتند: ای عزیز! او پدر پیری دارد که سخت ناراحت می‌شود. یکی از ما را به جای او بگیرد. ما تورا از نیکوکاران می‌بینیم . (78) گفت: پناه بر خدا که ما غیر از آن کس که متاع خوند را نزد او یافته‌ایم بگیریم. درآن صورت ، از ظالهان خواهیم بود. (79)

اعراب: أن یسرق….: اِن حرف شرط جازم فعلین است. . «یسرق» ، فعل شرط و مجزوم به أن شرطیه می‌باشد. و اما جواب شرط: همانطور که می‌دانیم، در شر، بحث سبب و مسببّ مطرح است. یعنی جزای شرط باید مسبب از فعل شرط باشد. مثلاً گفته می‌شود : اگر او دزدی کند. تنبیهش می‌کنیم. در این جمله چنانکه می‌بینید، جمله «تنبیهش می‌کنیم» مسبب از دزدی کردن است. به عبارت دیگر «دزدی کردن» سببی است برای «مورد تنبیه واقع شدن» . اما است، چنین ارتباط علت و معلولی دیه نمی‌شود.لذا علیرغم اینکه برخی از ادبا خود جملة «فقد سرق…..» را جزای شرط گرفته‌اند[4]، به نظر می‌رسد باید چیزی در تقدیر گرفته شود. مثلاً گفته شود: «اگر او دزدی کند، جای تعجب نیست چرا که برادرش هم قبل از او دزدی کرد». چنانکه در ترجمه ذکر شده از آیه نیز این مطلب روشن است.

فأسترها: در اینجا فنی وجود دارد که ادیبان از آن به عنوان «اضما علی شریطة التفسیر» یاد می‌کنند. یعنی چیزی اول بصورت مبهم و فقط با ذکر یک ضمیر آورده شود و سپس با عبارتی که ذکر می‌شود، ابهام آن ضمیر بر طرف شده و منظور از آن مشخص شود.

بنابراین، تقسیر«ها» در فعل «فأسرها» جمله «انتم شرمکاناً» می‌باشد. و این ضمیر به این دلیل مؤنث آورده شده که لفظ «جمله» مؤنث می‌باشد. مانند این است که گفته شود: فأسر الجملة التای هی قوله انتم شرمکاناً»[5]

ابن مسعود، این کلمه را به جای «فاسرها» «فأسرّها» و فأسرّه» خوانده است. که معلوم می‌شود به جای «حمله» ارادة «قول» یا «کلام» کرده است.[6]

برخی نیز معتقدند ضمیر «ها» به «نسبت سرقت دادن برادران به یوسف» برمی‌گردد.[7]

برخی نیز معتقدند که در کلام، تقدیم و تأخیری صورت گرفته است: یعنی اصل آن چنین بودن: «قال می نفسه انتم شر مکاناً و أسرها» یعنی این کلمه را پنهان کرد.[8]
قال انتم شرمکاناً : استیناف بیانی.[9]

بدل از جمله «فأسرّها».[10]

مکانه[11]: مفعول دوم برای فعل امر «خذ» به تضمین معنای «اجعل»

ظرف و متعلق به فعل «خذ»

أن نأخذ: مصدر مؤول مجرور به حرف جر «من» متعلق به عامل مفعول مطلق «معاذ» یعنی ممکن است چنین چیزی باشد: أعوذبالله معاذاً من أن نأخذ (مِن أخذنا غیرً من وجدنا… )

نکتة قابل ذکر اینکه در زبان عربی، حذف حرف جر قبل از «أن» و «أن» قیاسی است.

الاّ من: استنثنای مفرغ، بنابراین مستثنی به خواهش عامل، اعراب می‌گیرد. و در اینجا کلمة «من» لفظاً مبنی بر سکون، و محلاً منصوب، مفعول به برای «نأخذ» می‌باشد.

توضیح: استثنای مفرغ،آن است که مستنثنی در کلام ذکر نشده باشد. و در اینجا شاید منظور چنین باشد: «معاذالله أن نأخذ شخصاً أو فرداً غیرَ من وجدنا…. »
فلمّا استیئسوا منه خلصوا نجیاّ قال کبیر هم إلم تعلموا أن أباکم قد أخذ علیمک موثقا من الله ومن قبل ما فرّطتم فی یوسف فلن ابوح الأرض حتیّ یأذن لی أبی أو یحکم الله لی و هو خیر الحاکمین(80).

ترجمه: هنگامی که برادران ا زاون مأیوس شدند، به کناری رفتند و با هم به نجوا پرداختند. برادر بزرگشان گفت: آیا نمی‌دانید پدرتان از شما پیمان الهی گرفته، و پیش از این درباره یوسف کوتاهی کردید؟ من از این سرزمین حرکت نمی‌کنم تاپدرم به من اجازه دهد. یا خدا درباره من داوری کند. که او بهترین حکم کنندگان است. (80).
شرح لغات:
استیأسوا: «»یئسوا. و زیادة المسین و المَاء فی المبالغة. نحو استعصم[12]».
«الیأس: قطع الطمع من الامر».[13]
خلصوا: «اعتزلو و انفردوا عن الناس خالصین لایخالطهم سواهم».[14]
نجیّاً: « النجی مصدر بمعنی التناجی کما قیل «و اذهم نجوی» تنزیلاً للمصدر منزلة‌الوصف. أو قوماً نجیّلً أی مناجیاً لمناجات بعضهم بعضاً»[15]

«نجی به معنای کسی است که آهسته و در گوشی حرف بزند. که هم وصف مفرد می شود، مثل «و قربناة نجیاً» و هم وصف جمع، مثل اینجا. زیرا اصل کلمة مصدر است که صفت واقع می‌شود.»[16]

لن أبرحً: «بَرحَ براحاَ به معنی دور شدن انسان از موضع خود می‌باشد».[17]
اعراب:

نجیاً: حال از فاعل «خلصوا» یعنی «واوا». این لغت، مفردی است در موضع جمع مانند: ثم نخرجکم طفلاً. [18] و[19]
و من قبل ما فرطتم فی یوسف:
«ما»:[20]

زائده[21] - «من قبل» متعلق به فرطتم - فرطتم من قبل.

مصدریه مرقوع ومبتدا/ من قبل: خبر- نفریطکم فی یوسف من قبل.

منصوب، عطف برمعمول «تعلموا» - الم تعلموا أخذَ
الیکم … و تفریًطًکم من قبل فی یوسف.

منصوب، معطوف بر اسم أن خبر: فی یوسف

خبر: من قبل.

موصوله[22]: مرفوع و مبتدا.
أرجعوا ألی أبیکم فقولوا یا أبانا أن ابنک سرق و ما شهدنا ألا بما علمنا و ما کناً للغیب حافظین (81) و سئل القریة البتی کنا فیها و العیر التی أقبلنا فیها و أنا لصادقون (82) قال بل سؤلت لکم افنسکم أمراً فصبر جمیل عسی الله أن یأتینی بهم جمعیا أنّه هو العلیم الحکیم (83).

ترجمه :شما به سوی پدرتان بازگردید و بگویید: پدر جان! پسرت دزدی کرد وما جز به آنچه می‌دانستیم گواهی ندادیم و ما از غیب آگاه نبودیم. (81) و اگر اطمینان نداری از آن شهر که در آن بودیم سؤال کن و نیز از آن قافله که با آن آمدیم، بپرس. ومادر گفتار خود، صادق هستیم. (82) یعقوب گفت: هوای نفس شما، مسئله را چنین در نظرتان آراسته است. من صبر می‌کنم، صبری زیبا و خالی از کفران. امیدوارم خدواند همه آنها را به من بازگرداند، چرا که او دانا و حکیم است. (83)
شرح لغات:

بل سوّلت: «بل» حرف اضراب است و برای اینکه معنی اضرابش صحیح باشد، می‌بایست جمله‌ای در تقدیر گرفته شود و آن این است:
«لیس الأسر کما اخبرتم حقیقةً بل سوّلت لکم….»[23]
اعراب:

فصبر جمیل: مراجعه کنید به آیه 18.
أن یأتینی: مصدر مؤوّل، محلاً منصوب، خبر «عسی»

جمیعاً: حال از ضمیر «هم» در «مبهم».
و تولی عنهم وقال یا أسفی علی سویف و ابیضت عیناه من الحزن قهو کظیم (84) قالو تالله تفتؤا تذکر یوسف حتیّ تکون مرضاً أو تکون من الهالکین (85) قال أنّما اشکوا بثیّ و حزنی ألی الله و أعلم من الله ما لاتعلمون (83)

ترجمه: و از آنها روی برگرداند و گفت: وا اسفا بر یوسف! و چشمن او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فر می‌برد و هزگر کفران نمی‌گرد. (84) گفتند: به خدا تو آنقدر یاد یوسف می‌کنی تا در آستانه مرگقرار گیری، یا هلاک گردی. (85) گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا می‌گویم و شکایت نزد او می‌برم. و از خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید. (86).
شرح لغات:
«تولّی: أغرَضَ / أسف: أشد الحزن و الحسرة/ تفتؤا: ای لاتفتؤا و
معناه: لاتزال/ حرضاً: مشفیاً علی الهلاک/ بثّ: اصعب الهمّ الذی لا یصبر علیه صاحبه فیبشّه الی الناس ای ینشره».[24]
اعراب:
علی یوسف: متعلق به أسفی.[25]

متعلق به «یا» به گونه‌ای که در آن معنای «اتحسر» نهفته باشد.[26]

تفتؤا (لاتفتؤا): جواب قسم و بدون محل اعرابی.

تذکر: محلاً منصوب ، خبر «تفتؤا»
یا بنیّ اذهبو فتحسّسوا من یوسف و أخیه و لا تیئسوا من روح الله أنّه لایایئس من روح الله ألاّالقوم الکافرون (87) فلما دخلوا علیه قالو یا ایها العزیز مسّنا و أهلنا الضّرّ وجئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الکیل و تصدّق علینا أن الله یجزی المتصدّقین (88)

ترجمه: پسرانم! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس می‌شوند. (87) هنگامی که آنها بر او یوسف وارد شدند، گفتند: ای عزیز! ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته و متاع کمی برای خرید مواد غذایی با خود آورده‌ایم. پیمانه را برای ما کامل کن و بر ما تصدق و بخشش نما که خواند، بخشندگان را پاداش می‌دهد. (88)


مقاله نگاهی به علم از دیدگاه قرآن و احادیث

مقاله نگاهی به علم از دیدگاه قرآن و احادیث در 34 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 1
فرمت فایل doc
حجم فایل 25 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 34
مقاله نگاهی به علم از دیدگاه قرآن و احادیث

فروشنده فایل

کد کاربری 2102
کاربر

مقاله نگاهی به علم از دیدگاه قرآن و احادیث در 34 صفحه ورد قابل ویرایش

فهرست مطالب

مقدمه

علم در قرآن

ارزش علم

اهمیت علم

جایگاه علم

آثار برکات علم

انواع علم

بهترین علم

منابع


چکیده

این مجموعه که پیش رویتان قرار دارد،‌ کاری است تحقیقاتی در مورد علم، این مقاله تحقیقاتی علم را از منظر قرآن و احادیث و روایات مورد بررسی قرار داده است. همه ما می دانیم که علم و دانش از اهمیت و جایگاه ویژه ای در دین و آئین ما برخوردار می‎باشد آیات فراوان و احادیث و روایات زیادی در این مورد نقل شده است؛ از طرف دیگر علم و دانش استوارترین وسیله ای است که امور اجتماعی و وضعیت زندگی ما را به خوبی اداره می‌کند و بر آدمی لازم است که تا آن جا که توانایی دارد در این راه قدم بگذارد و از این نعمت الهی که به ما ارزانی شده به نحوه شایسته بهره ببرد. به همین خاطر هدف این مجموعه اینست که تا جایی که امکان دارد جایگاه و ارزش و اهمیت علم را از طریق آیات و روایات و همچنین احادیث برای خوانندگان آشکار سازد. این مقاله از هفت قسمت تشکیل شده است و در هر قسمت آیات و احادیث مربوط به آن نقل شده است. به عنوان مثال قسمت اول در مورد علم در قرآن است. در این قسمت آیاتی از قرآن کریم که مربوط به علم می‎شود جمع آوری شده است و در این بخش نوشته شده است و یا مثلاً در قسمت جایگاه علم، احادیث و روایات مربوط به این بخش از منابع مختلفی جمع آوری شده است و در این قسمت نوشته شده است. در واقع هدف کلی این مجموعه این بوده است که علم که اینهمه در موردش تأکید شده است را از جنبه های مختلف به خوانندگان عزیز بشناسد. این چند جمله چکیده ای بود در مورد معرفی این مجموعه مقاله که انشاء ا… مطالعه خواهید کرد.


مقدمه

علم چیست؟ اگر به ظاهر کلمه نگاه کنیم از سه حرف ساده تشکیل شده است. اما همین کلمه ساده در خودش معنای وسیع و گسترده ای دارد. علم در فرهنگ دهخدا به معنای دانستن، تعیین کردن، دریافتن، ادراک، استوار کردن، انفاق، معرفت دقیق و با دلیل بر کفیات مهینه و یا حضور معلوم نزد عالم، دانست و یقین، معرفت و هر چیز دانسته، دانش و آگاهی و معرفت و شناسائی، هنر، فضل، به کار رفته است. در فرهنگ دهخدا در بعد از معنای علم سخنانی از شاعران و بزرگان ادبی در این مورد بیان شده که به اختصار چند مورد از آنها را ذکر می کنیم. مثلاً ابوالفضل بیهقی گفته: ما را از علم خویش بهره دادی و هیچ چیز دریغ نداشتی تا دانا شدیم. یا در کتاب کلیله و دمنه آمده است، طلب علم و ساختن توشه آخرت از مهماتست خواجه عبدا… انصاری می‌گوید: علم بر سرتاج است و مال بر گردن غل ...

در فرهنگ دهخدا علم آموختن به معنای تعلیم دادن دانش، یاد دادن علم به دیگران آمده است. در ادامة این مطلب سنائی شاعر بزرگ گفته است و چو علم آموختی از حرص آنکه ترس،‌ کاندر شب- چو دزدی با چراغ آید،‌ گزیده تر برد کالا.

در فرهنگ دهخدا علم دارای تقسیمات زیادی است که به چند نمونه از آنها به صورت فهرست وار اشاره می‌کنم. علم احجار، علم اخلاق، علم ادب،‌ علم ادیان، علم استخراج (بیان احکام به واسطه قواعد نجومی یا رملی)، علم انشاء (مطالب را نیکو و فصیح نوشتند)، علم اندازه (هندسه)، علم با کار (علمی که عمل شود)، علم بدیع، علم بلاغت هر چند مورد دیگر، … اگر بخواهیم همة آنها را ذکر کنیم در اینجا نمی گنجد.

علم در فرهنگ معین هم علاوه بر معناهایی که در فرهنگ دهخدا آمده است به معنای ادراک مطابق یا حصول صور اشیا نزد عقل چه آنکه نفس معلوم باشد که علم حضوری است و یا به واسطة معلوم باشد که علم حصولی است. علم نوریست مقتبس از مشکات نبوت در دل بنده مؤمن که بدان راه یابد بخدای یا به کار خدای یا به حکم خدای.

علم در فرهنگ معین هم تقسیمات به خصوصی دارد که به چند نمونه از آنها در ذیل اشاره شده است.

- آخرت (علمی که به فساد بودن فاسد نشود و آن علم تأمین سعادت آخرویست)، - اجمالی (علم به اشیا در مقام اجمال)، سیر اخلاق (علم اخلاق)، - ادنی (علم طبیعی)، - اعلی (علم الهی)، - اقوال (علم به قواعد سخن گفتن، - برهان (علم منطق) و …

اما خود علم در زبان فارسی و عربی بود و معنای متفاوت به کار برده می‎شود و غفلت از این دو نوع کاربرد اغلب به مطالعاتی عظیم انجامیده است، 1- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است به همه دانستینها صرف نظر از نوع آنها علم می گویند و عالم کسی را می گویند که جاهل نیست. مطابق این معنا اخلاق، ریاضیات، فقه، دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند و هر کس یک یا چند رشته از آنها را بداند عالم دانسته می‎شود.

خداوند به این معنا عالم است، یعنی نسبت به هیچ امری جاهل نیست و برای او مسأله مجهولی وجود ندارد. محتوای قرآن به این معنا علمی است یعنی که مجموعه یی از دانستنی هاست و هر کس آنها را بداند عالم به قرآن است. همه فقها عالم اند و هر کس از خدا و صفات و افعال او آگاهی داشته باشد نیز عالم است، دیده می‎شود که در دین معنای علم در برابر جهل قرار می‎گیرد، کلمه KNOWLEDGE در انگلیسی CONNALSSANCE در فرانسه معادل این معنای علم اند. 2- کلمه علم در معنای دوم منحصراً اگر بدانستنی هایی اطلاق می‎شود که از طریق تجربه مستقیم حسی بدست آمده باشند. علم در اینجا در برابر جهل قرار نمی گیرد بلکه در برابر همة دانستنیها قرار می‎گیرد. که مستقیماً از آزمون حسی برنمی خیزند. اخلاق (دانش خوبی ها و بدیها) متافیزیک (دانش احکام و عوارض هستی مطلق) عرفان (تجارب درونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر)، فقه، اصول، بلاغت و … همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار می گیرند. و همه به این معنا غیرعلمی اند. کلمه science در انگلیسی و فرانسه معادل این معنای علم اند. دیده می‎شود که علم در این معنای بخشی از علم به معنای اول را تشکیل می‎دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار بشر می‎تواند قرار گیرد.

رشد علم به معنای دوم عمدتاً از آغاز دوره‌ی رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است. این بود مختصری از معنای علم در دو زبان فارسی و عربی. حالا که معنای علم تا حدودی روشن شده ببینیم که چرا علم تا این اندازه در دین ما و در قرآن از اهمیت والایی برخوردار است. و اینهمه آیه و حدیث در مورد آن آمده است.

خدای متعال دانش را سبب کلی برای آفرینش همه عالم علوی و منطقی قرار داده و این اندازه از جلالت و فخر در حق دانش کافی است که خدای در کتاب حکمش از نظر بینائی و یادآوری ارباب معرفت می فرماید و خدا کسی است که هفت آسمان را ایجاد فرموده، و از زمین مانند آسمان آفریده، و امر خود را میان آنها فرو فرستاد، تا بدانید که خدا بهر چیزی توانا است و دانش او بهر چیزی احاطه دارد، همین آیه بر شرافت علم کافی است، بویژه علم توحید که اساس هر علم و مدار هر دانش است،‌ خدای متعال دانش را بالاترین شرافت و بزرگترین عزت برای فرزند آدم قرار داده و نخستین سنتی که پس از آفرینش و ظهور او از کتم عدم بیضا و نور وجود است نهاده نعمت دانش است، چنانچه د سورة علق که اولین سورة منازلة پیمبر اوست می فرماید: (إقرا اسم ربک الذی خلق،‌ خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذی عَلم بالقلم، نیکو تدبر کن چگونه افتتاح فرموده کتاب خود را که باطلی در او نیست و از جانب حکیمی فرو فرستاده شده که شبهه در کلام او راه ندارد به نعمت ایجاد، از آن پس نعمت دانش را بر بشر خوانده، و اگر نعمت و منتی بعد از نعمت ایجاد بالاتر از دانش بوده، خدای بدین نعمت بزرگ اختصاص نمی داد و در این آیه علاوه بر آنکه حسن براعت و دقائق معانی و حقایق بلاغت را مراعات فرموده، نور هدایت و راه دلالت به صراط مستقیم را منوط به علم دانسته.

خدای متعال در قرآن میان نعمت دسته جمع فرموده خبیث، طبیب، کور و بینا، تاریکی و روشنی، بهشت و دوزخ، گرمی و سردی، و هرگاه تفسیر این موضوع را با تدبر درک کنی خواهی فهمید که مراد از همه علم است.

خداوند پیغمبر خود را با آنکه در علم و حمت به بینهایت رسیده بود مأمور به تقاضای علم و دانش فرموده که در سورة طه آیه 113 به این موضوع اشاره فرموده (و قُل ربِّ زدنی عِلما) این چند جمله اندکی بود از فضیلت علم و دانش که خدای متعال در قرآن بیان فرموده. اما تنها در قرآن اشاره نشده بلکه در احادیث پیامبر اکرم (ص)، ائمه معصومین (علیهم السلام) به این مورد تائید فراوان شده است در زیر به چند نمونه از این احادیث به اختصار پرداخته شده است.

پیغمبر اکرم فرموده: اگر در حق هر کس خدای متعال آهنگ خیر و نیکی عطا فرماید او را فقیه در دین نماید. همچنین در جای دیگر می فرماید: فراگرفتن دانش سنت است بر هر مرد مسلمان. صفوان بن عسال گفت خدمت پیغمبر (ص) مشرف شدم آن حضرت در مسجد جلوس داشت و بر برد قرمز رنگی تکیه فرموده بود، عرض کردم آمدم دانش فراگیرم، فرمود آفرین به طالب دین، زیرا طالب علم را فرشتگان به بالهای خود احاطه کنند، سپس بعضی از آنها بر بعضی دیگر از کثرت محبتی که به دانش دارند بالا روند تا به آسمان دنیا رسند این بود روایتی از پیامبر در مورد اهمیت و برتری علم از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله). هر چند این احادیث زیاد است اما در اینجا نمی گنجد که همه اینها را ذکر کنیم و لذا به همین چند مورد بسنده می کنیم.

اما بعد از این مطالب نگاه مختصری داشته باشیم به تاریخ علم و طبقه بندی آن در ایران. آنچه که از نوشته ها و مطالب موجود در کتابها به دست می آید، نشان می‎دهد که از حدود هزاره های سوم پیش از میلاد در برخی از جوامع متمدن واقع در جنوب غربی ایران فضای علمی وجود می داشته است. البته جو علمی آن زمانها به صورت امروزی نبوده است بلکه محدود به نیایشگاهها و حلقه های متشکل از کاتبان معابد بوده. اما علیرغم محدود بودن فضای علمی در آن زمان، اندیشه ها و ابداعات چشمگیری در علوم ریاضی و ستاره شناسی و هندسه در همان حلقه های علمی نضج گرفت. نمونه این مورد می‎توان به پیشرفت کاتبان شوشی و سومری در جبر و حساب و مثلثات و ستاره شناسی که بدان نائل آمدند گواهی داد. با توجه به این مطالب می‎توان نتیجه گرفت که در دوره های باستان هم فضای علمی وجود داشته است، هر چند اطلاعات زیادی در مورد آنها نداریم اما همین چند مورد را می‎توان دلیل عمده ای برای اثبات مطلب خود در نظر گرفت. از سنتهای ایران باستان و از دوران پیش از اسلام در طبقه بندی علوم اطلاعات بسیار مختصری در دست داریم و تقسیم بندیهایی را که از طبقات اجتماعی مردمان در زمان جمشید پادشاه پیشدادی انجام گرفته شاید بتوان گونه ای گروه بندی اولیه در این زمان به شمار آورد. در اوستای زردشت نیز تا در جائی که سخن از پزشکی و انواع درمان دهندگان آورده به تقسیم بندی های چندگانه طبیبان (شفادهندگان روانی، داروپزشکان، و جراحان) اشارت رفته است.

در ایران دوره اسلامی، نخستین طبقه بندی های جامع از علوم، که آن را باید اولین طبقه بندی در جهان اسلامی نیز دانست، از اوایل سدة چهارم هچری با اثر گرانقدر فارابی در این زمینه (یعنی کتاب احصاء العلوم)، انجام گرفته است. در همان عصر نیز گروه اخوان الصفا در رسائل خویش طبقه بندی های دیگری از دانشها ارائه دادند و به گونه ای منسجم انواع دانشها را بر طبق طرحی آرمان مند دسته بندی نمودند. البته تقسیم بندی ها و طبقه بندی های دیگر توسط نویسندگان و اندیشمندان دیگری انجام گرفت که در اینجا به صورت فهرست وار به ذکر آنها پرداخته شده است. 1- دانشنامه مفاتیح العلوم، خوارزمی 2- جامع العلوم از فخر رازی 3- درة التاج لغرة الدجاج از قطب الدین شیرازی 4- نفایس الفنون فی عرایس العیون از شمس الدین محمدبن محمود آملی 5- کشاف اصطلاحات الفنون از محمد تهانوی … در اینجا برای نمونه طبقه بندی فارابی ذکر شده است.

فارابی با نوشتن کتاب احصاء العلوم هدفش این بود که علوم متداول تا آن زمان را به گونه ای نظام یافته برشمارد و هر یک را به اجمال توصیف نماید. فارابی در انجام این کار به توفیق مهمی دست یافت که کار کوتاه اما پرارزش او بعداً سرمشقی برای اندیشمندان دیگر گشت.

فارابی کتاب احصاء العلوم را به پنج فصل تقسیم کرده که جمعاً شامل هشت علم می‎باشد به این ترتیب: 1- علم زبان، 2- منطق، 3- علم تعالیم (ریاضیات)، 4- علم طبیعی، 5- علم الهی، 6- علم مدنی، 7- علم فقه، 8- علم کلام. از دیدگاه دیگر، فارابی علوم را به دو بخش، یکی علوم نظری و دیگری علوم عملی تقسیم نموده است. علوم نظری در این تقسیم بندی شامل ریاضیات، علم طبیعی، علم الهی (یا مابعدالطبیعه) می‎باشد. علوم علمی در تقسیم بندی فارابی به دو بخش علم اخلاق و علم سیاست تقسیم گردیده است. این بود مختصری در مورد تقسیم بندی فارابی در علوم.



ارزش علم

1- هر کسی بخشی از دانش را فراگیرد که آنرا به مردم تعلیم دهد، ثواب هفتاد دصیق به وی عطا شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)- احیاء علوم الدین، ج 1- برگرفته از چهل حدیث)

2- کسی که در راهی رود که در آن دانشی جوید خدا او را به راهی سوی بهشت برد، همانا،‌ فرشتگان با خرسندی بالهای خویش برای دانشجو فرو نهند و اهل زمین و آسمان تا برسد به ماهیان دریا برای دانشجو آمرزش طلبند و برتری عالم بر عابد مانند برتری ماه شب چهاردهم است بر ستارگان دیگر و علما وارث پیمبرانند زیرا پیمبران پول طلا و نقره بجای نگذارند بلکه دانش به جای گذارند، هر که از دانش ایشان برگیرد بهره فراوانی گرفته است. (رسول خدا (ص)- اصول کافی، ج اول)

3- کسی که دوست می دارد نگاهش به چهرة کسانی افتد که از آتش دوزخ در امانند، باید به متعلمان و دانشجویان بنگرد. (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)- تعلیم و تربیت اسلام)

4- آنگاه که دانشجو- برای دانش آموختن- خانة خود را ترک می‌گوید تا آن لحظه ای که دوباره به خانه خویش باز می گردد- [باید این مدت رفت و برگشت او را فرصتهای طلائی او به شمار آورد زیرا سعی او در این رفت و آمد همچون] جهاد در راه خدا محسوب می گردد. (رسول اکرم (ص)- آداب تعلیم و تربیت در اسلام)

5- اگر کسی صبحگاهان خویش را در پویائی از علم آغاز کند، فرشتگان [با بال و پر خویش] بر او سایه می افکنند، و نیز در طول زندگانی خود از یمن و برکت و فراخ روزی برخوردار گشته و کاهشی در رزق او پدید نمی آید. (پیامبر اکرم (ص)- آداب تعلیم و تربیت در اسلام)

6- [رسول گرامی اسلام (ص) به مردم فرمود]: «آنگاه که از بوستانهای بهشت عبور می‎کنید خود را از نعمت های آن اشباع سازید. عرض کردند: یا رسول الله بوستانهای بهشت چیست؟ فرمود: حلقات و جلسات بحث و مذاکره علمی هستند. آنگاه که بر اهل جلسات بحث و گفتگوهای علمی وارد می‎شوند پیرامون آنان را احاطه می‌کنند «[و مراتب عشق و علاقة خود به علم و دانش را با چنان کیفیتی ابراز می نمایند].

(رسول اکرم (ص)- آداب تعلیم و تربیت در اسلام)

7- کسی که دانش بیاموزد و بدان عمل کند و آنرا به دیگران تعلیم دهد، در آسمانها بزرگ خواهد می‎شود. (حضرت عیسی (ع)- احیاء علوم الدین، ج 1- برگرفته از کتاب حدیث)

8- ای دانشجو همانا دانش امتیازات بسیاری دارد (اگر به انسان کاملی تشبیه شود) سرش تواضع است، چشمش بی رشکی، گوشش فهمیدن، زبانش راست گفتن، حافظه اش کنجاوی، دلش حسن نیست، خردش شناختن اشیا و امور، دستش رحمت، پایش دیدار علما، همتش سلامت، حکمتش پرهیزکاری. قرارگاهش رستگاری، جلودارش عافیت، مرکبش وفا، اسلحه اش نرم زبانی، شمشیرش رضا، کمانش مدارا، لشکرش گفتگوی با علما، ثروتش ادب،‌ پس اندازش دروی از گناه، توشه اش نیکی، آشامیدنیش سازگاری، رهبرش هدایت، رفیقش دوستی نیکان.

(امیرالمومنین امام علی (علیه السلام)- اصول کافی ، ج اول)

9- اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایده ایست آنرا می طلبند اگرچه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گرداب باشد، خداوند تبارک و تعالی به دانیال وحی فرمود که: منفورترین بندگانم نزد من نادانی است که حق علما را سبک شمرد و پیروی ایشان نکند و محبوبترین بندگانم پرهیزکاریست که طالب ثواب بزرگ و ملازم علما و پیرو خویشتن داران و پذیرندة حکما باشد. (امام سجاد علیه السلام- اصول کافی، جلد اول)

10- عالمی که از علمش بهره برد (یا بهره برند) بهتر از هفتاد هزار عابد است.

(امام محمد باقر علیه السلام- اصول کافی، ج 1)

11- هرکه برای خدا علم را بیاموزد و بدان عمل کند به دیگران بیاموزد در مقام های بلند آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت برای خدا،‌ عمل کرد برای خدا، تعلیم داد برای خدا.

(امام صادق (علیه السلام)- اصول کافی،‌ ج 19

12- طلب علم و دانش بر هر مسلمانی واجب است و به راستی خداوند دانشجویان را دوست دارد.

(امام جعفرصادق (ع)- اصول کافی، ج1)

13- «آن گاه که یک جامعه،‌ دانشمند دینی خود را از دست بدهد در [حصار و بارة] آن جامعه چنان شکست و صدمه ای به وجود می‎آید که هیچ نیروئی [جز وجود عالم و دانشمندی همانند او] نمی تواند آن شکست را ترسیم و جبران کند.

(امام صادق (علیه السلام)- آداب تعلیم و تربیت در اسلام)

14- برای شیطان [و شیطان زدگان] مرگ هیچ مؤمنی با اندازة مرگ یک فقیه و آشنایی به مبانی دین محسوب تر نیست» [یعنی دلخواه ترین مرگها- از دیدگاه شیطان و بدخواهان- مرگ یک فقیه و عالم با بصیرتی است که موجب رکود بازار شیطان و ابلیس مآبان می‎باشد.


نگاهی دقیق تر به دیسک سخت و مفهوم (( بد سکتور ))

سطح دیسک هر دیسک سخت مجموعه ای از 4 یا 5 صفحه یا دیسک دیگر که به صورت دایره ای شکل هستند تشکیل شده است که همگی حول یک محور می چرخند و به تعداد مشخصی بازو هد روی دیسک ها حرکت می کند که عمل خواندن و نوشتن اطلاعات را انجام می دهند بر روی هر دیسک تعدادی دایره متحدالمرکز وجود دارد که به آنها شیار ) Track ) گفته می شود هر شیار روی دیسک به چندین قسمت تقس
دسته بندی کامپیوتر و IT
بازدید ها 7
فرمت فایل doc
حجم فایل 39 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 52
نگاهی دقیق تر به دیسک سخت و مفهوم (( بد سکتور ))

فروشنده فایل

کد کاربری 2036
کاربر

نگاهی دقیق تر به دیسک سخت و مفهوم بد سکتور

سطح دیسک: هر دیسک سخت مجموعه ای از 4 یا 5 صفحه یا دیسک دیگر که به صورت دایره ای شکل هستند تشکیل شده است که همگی حول یک محور می چرخند و به تعداد مشخصی بازو هد روی دیسک ها حرکت می کند که عمل خواندن و نوشتن اطلاعات را انجام می دهند. بر روی هر دیسک تعدادی دایره متحدالمرکز وجود دارد که به آنها شیار ) Track ) گفته می شود. هر شیار روی دیسک به چندین قسمت تقسیم می شود که به هر قسمت سکتور گفته می شود. در دیسک های سخت قدیمی از داخلی ترین شیار تا خارجی ترین آنها با این که محیط آنها افزایش می یافت اما دارای تعداد سکتورهای برابر بودند. در دیسک های سخت امروزی فناوری ساخت و ساختار ذخیره سازی اطلاعات بسیار پیچیده تر شده است و شیار های خارجی تر تعداد سکتور های بیشتری دارند.

بد سکتور چیست ؟ سکتور از کوچکترین تقسیمات سطح دیسک است. ممکن است زمانی در اثر ضربه و یا حرکت ناصحیح بازو و هد ، بخشی از سکتور آسیب ببیند. همچنین ممکن است خاصیت مغناطیسی بخشی از دیسک سخت از بین برود و یا ضعیف شود. آنگاه می گوییم دیسک سخت دارای بد سکتور شده است.

بد سکتورها دو نوع فیزیکی و منطقی دارند. بد سکتور های فیزیکی به هیچ عنوان رفع نمی شوند و شخص یا نرم افزار نمی تواند ادعا کند که می تواند این نوع بد سکتور را از بین ببرد. اما بد سکتور های منطقی قابل رفع هستند.گاهی شنیده می شود که بد سکتور ها تکثیر می شوند. این حرف تا حدودی درست است. گاهی اتفاق می افتد که محدوده بد سکتور ها افزایش می یابد. بنابراین در صورت مشاهده چنین وضعیتی می بایست هرچه سریعتر به رفع بد سکتور ها اقدام نمود.

فرمت کردن چیست ؟ فرمت کردن به منظور تعیین شیارها و سکتورها بر روی سطح دیسک انجام می شوند. فرمت کردن دو نوع سطح بالا (HLF ) و سطح پایین (LLF ) دارد. لازم است در اینجا به مفهوم سطح بالا و پایین اشاره کنیم. به طور کلی در مباحث دیسک سخت و ذخیره سازی سطح پایین به معنای سطح فیزیکی و سطح بالا به مفهوم سطح منطقی و نرم افزاری است و به هیچ عنوان این عبارت مفهوم مشکل یا آسان و یا کم اهمیت و پر اهمیت و ار این قبیل ندارند.

فرمت سطح بالا آن نوع فرمتی است که اکثر کاربران با آن آشنایی دارند که با فایل format.com یا نرم افزارهای مشابه انجام می شود و وظیفه آن تعیین شیارها و سکتور ها به صورت منطقی یعنی در سطح بالا انجام می شود.

فرمت سطح پایین ( Low Level Format ) نیز برای مشحص کردن شیار ها و سکتور ها به صورت فیزیکی است. این نوع فرمت به دلیل این که در سطح پایین انجام می شود ممکن است ساعت ها به طول بینجامد.

مشخص کردن محدوده بد سکتور: فرمت کردن سطح بالا و همچنین استفاده از نرم افزار Scandisk موجود در ویندوز می تواند بد سکتور ها را تشخیص دهند و پس از آن که اطلاعات موجود در آنها را به جای امن تری از دیسک سخت انتقال دادند آنها را علامت گذاری کرده تا اطلاعات دیگری بر روی آنها ذخیره نشود. اما این به معنای رفع بد سکتور دیسک سخت نیست. شما تنها عمل ایمن سازی دخیره سازی را انجام داده اید. اگر بد سکتور در بخش سکتور راه اندازی و بخش های سیستمی باشد مشکل بزرگتر خواهد بود و دیگر می بایست از طریق دیگری برای رفع کامل آنها اقدام نمود.


تفاوت CD , DVD "Compact Disc & Digital Video Disc"

CD و DVD دو رسانه ذخیره سازی اطلاعات بوده که امروز در عرصه های متفاوتی نظیر: موزیک، داده و نرم افزار استفاده می گردند. رسانه های فوق ، بعنوان محیط ذخیره سازی استاندارد برای جابجائی حجم بالائی از اطلاعات مطرح شده اند. دیسک های فشرده، ارزان قیمت بوده و بسادگی قابل استفاده هستند. در صورتیکه کامپیوتر شما دارای یکدستگاه CD-RW است، می توانید CD مورد نظر خود را با اطلاعات دلخواه ایجاد نمائید. ساخت CD: برای آشنایی شما با اینکه ماشین ها و یا HDDRTMچگونه کار می کنند ، در ابتدا باید با طرز ساخت CDها آشنا شوید. همه دیسکهای فشرده چه دیسک های موزیک ، بازی ها ، DVDها و غیره مانند یک دیسک پلی کربنات آغاز به کار می کنند. تصاویر پایین ،شکل هایی از یک CD تفکیک یافته را نشان می دهد و با استفاده از این تصاویر شما می توانید همه لایه های تشکیل دهنده یک CD را ببینید:

1- قالب ابتدایی یک CD پلی کربنات گداخته شده است. هنگامی که این پلی کربنات به نقطه ذوب خود نزدیک می شود ، اطلاعات دیجیتالی در قسمت بالای دیسک مهر می شود.برای انجام این کار از ضربت های میکروسکوپی استفاده می شود. این ضربت ها پیت ها و لند ها را به وجود می آورند که اطلاعاتی هستند که لیزر آنها را می خواند.

2- بعد از اینکه اطلاعات مهر شد ، لایه بازتابی تراشه ای ، برای استفاده درفرآیندی به نام sputtering و یا wet silvering آماده می شود. علت درخشان به نظر آمدن یک دیسک نیز همین مرحله است و به این دلیل استفاده می شود که لیزر را به پخش کننده انتقال دهد ، بنابراین بی عیب بودن آن بسیار اهمیت دارد. جنس این لایه اصولا از نقره است ، اما می تواند از موادی مانند طلا یا پلاتین ساخته شود و یا حاوی لایه های حساس به نوراضافی باشد که وضعیت دیسک های با قابلیت ثبت دوباره اینگونه است.................