رپو فایل

مرجع دانلود و خرید فایل

رپو فایل

مرجع دانلود و خرید فایل

دانلود پاورپوینت روانشناسی گام های موفق

دانلود پاورپوینت روانشناسی گام های موفق
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 2
فرمت فایل ppt
حجم فایل 2922 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 29
دانلود پاورپوینت روانشناسی گام های موفق

فروشنده فایل

کد کاربری 3286
کاربر

این پاورپوینت در 29 اسلاید به صورت کامل مقوله

روانشناسی گام های موفق

توضیح داده است.

برخی از عناوین اسلاید ها:

طرحی با 15 گام

و

تکنیک های مورد تایید دانش روانشناسی موفقیت در کسب و کار را از زبان جک کانفیلد

تکنیک برای کسب موفقیت در زندگی فردی و شغلی

از صحبت های منفی پشت سر همکارانتان پرهیز کنید.

اگر شما بدگویی کنید همکارانتان به شما اعتماد نمی کنند.

تنها راجع به کسب و کارتان صحبت کنید.

سعی کنید با کسانی که توانایی های شما را به چالش می کشند کار کنید.

در این صورت شما طی یک سال بیشتر از 4 سال تحصیلی خواهید آموخت.

مسولیت زندگی خود را 100درصد قبول کنید

برای اینکه چرا در این وضعیت هستید دلیل روشنی بیابید

قدرت هدفگذاری را آزاد و رها کنید

باور خود را حتی ثانیه ای کاهش ندهید

تبدیل به منفی گر معکوس شوید

تکنیک برای کسب موفقیت در زندگی فردی و شغلی

شجاعت خیال پردازی را در خود افزایش دهید

خواست – نگرشی توقف ناپذیر داشته باشید


پاورپوینت تحلیل تطبیقی از استراتژی سازمانهای موفق و ناموفق

این فایل حاوی مطالعه تحلیل تطبیقی از استراتژی سازمانهای موفق و ناموفق می باشد که به صورت فرمت PowerPoint در 27 اسلاید در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است، در صورت تمایل می توانید این محصول را از فروشگاه خریداری و دانلود نمایید. فهرستماموریت، اهداف، مقاصداستراتژی های سطح سازمانیاستراتژی رشدتوافقنامه لیسانس بین المللیامتیاز بین المللیاستراتژی ثباتاستراتژی کاهشبنگاهای اقتصادی و استراتژی های وظیفه ایپیاده سازی استراتژی تصویر محیط برنامه ...

مقایسه راهبردهای یادگیری دانش آموزان موفق وناموفق

محیط پیرامون ما با وجود افراد، اشیاء و رویدادهای متعدد ومتنوع بسیار پیچیده است بعلاوه کنش متقابل وتغییرات مداوم موجود در عوامل مختلف پیچیدگی فزاینده‌ای را بر زندگی انسان تحمیل می‌کند و انسان برای مقابله با این همه تغییرات بدنبال یافتن راه‌حلهای مناسب برای سازگاری است
دسته بندی مدیریت
بازدید ها 11
فرمت فایل doc
حجم فایل 82 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 110
مقایسه راهبردهای یادگیری دانش آموزان موفق وناموفق

فروشنده فایل

کد کاربری 2106
کاربر

مقایسه راهبردهای یادگیری دانش آموزان موفق وناموفق

مقدمه

محیط پیرامون ما با وجود افراد، اشیاء و رویدادهای متعدد ومتنوع بسیار پیچیده است بعلاوه کنش متقابل وتغییرات مداوم موجود در عوامل مختلف پیچیدگی فزاینده‌ای را بر زندگی انسان تحمیل می‌کند. و انسان برای مقابله با این همه تغییرات بدنبال یافتن راه‌حلهای مناسب برای سازگاری است.

از آنجائیکه منابع خطر و ارضاء نیاز ما نیز پیوسته در حال تغییرند. لازمة زندگی پویایی در سازگاری ارگانیسم با محیط است. و فرایندهای یادگیری پویایی لازم برای ارگانیسم را فراهم می‌کند تا بتواند با شرایط محیطی گوناگون به زندگی خود ادامه دهد. یعنی علاوه براینکه محرکهای مختلف مثبت، منفی یا خنثی را بشناسد. رفتارهای مناسب مقابل هر کدام از محرکها را یاد بگیرد واین یادگیری به طرق مختلف از ابتدای زندی نوع بشر صورت گرفته است اما امروزه با تکامل زندگی بشر یادگیری عمومی و کسب دانش از طریق آموزش بخش مهمی از اطلاعات لازم برای سازگاری را در اختیار قرار می‌دهد. (السون[1] و هرگنهان[2]،1997)

حجم اطلاعات از هر نوع که باشد،چنان رو به افزایش است که هر فرد در هر شغل و مقامی برای رفع نیازهای فردی و شغلی خود نیاز به مطالعه و صرف وقت زیاد برای آن دارد. به این ترتیب مطالعه وسیلة ارتقاء نوع بشر و ابزار انتقال علم ودانش است. ولی متأسفانه در جامعة ما هنوز فرهنگ مطالعه به عنوان یک نیاز واقعی برای مردم به حساب نمی‌آید. و حتی دانش‌آموزان ودانشجویان ما نیز که مطالعه جزء اصلی و حرفه وزندگی آنهاست درست مطالعه نمی‌کنند. روش مطالعه فعال را نمی‌دانند، کند می‌خوانند، به اندازه کافی مطالب را درک نمی‌کنند، به خوبی به یاد نمی‌آورند. نمی‌دانند چه بخوانند؟ چگونه بخوانند؟ و چگونه به خاطر بسپارند؟ از همه بدتر نمی‌دانند که بد می‌خوانند و اینهمه باعث گریز از مطالعه و عدم یادگیری مناسب از آن است.

بیان مسئله

وقتی دانش‌آموزان تحت آموزش رسمی قرار می‌گیرند. پاسخهای متفاوتی نسبت به محرکهای محیطی از جمله فرایندهای یاددهی – یادگیری از خود بروز می‌دهند. برای درک تفاوتهای دانش‌آموزان در آموزش یکسان لازم است ویژگیهای ورودی یادگیرندگان مورد مطالعه قرار بگیرد. ویژگیهای عاطفی، فیزیولوژیکی و شناختی یادگیرندگان در نحوه واکنش آنها بر محرکها تأثیر دارد وشیوه‌های یادگیری[3] از جمله این ویژگیهاست. و از موضوعاتی است که در دهه‌های اخیر به خصوص توسط نظریه‌پردازان شناختی مورد توجه واقع شده است.

امروزه نظریه‌های شناختی در یادگیری، به دنبال تبیین فعالیتهای پیچیده شناختی مانند درک مطلب، یادآوری وراهبردهای یادگیری هستند تا بدینوسیله بتوانند به سوالهایی مانند اینکه چگونه یادگیری اتفاق می‌افتد؟ چگونه می‌توانیم درباره نحوه یادگیری خودآگاهی داشته باشیم؟ و چگونه مطالب آموخته شده در حافظه نگهداری می‌شوند پاسخ گویند.

یکی از دیدگاههایی که زیر بنای نظریات شناختی است رویکرد پردازش اطلاعات است. در این رویکرد به تبیین فرایندهای ذهنی اثر گذار از لحظه ورود اطلاعات تا یادآوری آنها پرداخته می‌شود. بدین ترتیب که ابتدا محرکهای محیطی (دروندادها) برارگانیزم (گیرنده‌های حسی) اثر می‌گذارند. سپس برای مدتی بسیار کوتاه (یک ثانیه) در حافظه حسی ذخیره می‌شود. بخشی که مورد توجه قرار می‌گیرند وارد حافظه کوتاه مدت می‌شوند و بقیه از بین می‌روند. اطلاعات وارد شده به حافظه کوتاه مدت با استفاده از راهبردهای یادگیری مانند مرور ذهنی[4]، بسط دهی[5]، وسازماندهی[6] برای ثبتی پایدار به حافظه بلندمدت انتقال می‌یابند و در آنجا به صورت مقدارهای سازمان یافته برای تمام عمر باقی می‌مانند این نظام پردازش شامل دوبعد سخت افزار و نرم افزار است. ساختارهای حافظه حسی، کوتاه مدت و بلندمدت سخت افزارهای ذهن را تشکیل می‌دهند. که فطری بوده و در همه افراد یکسان است. و فرایندهایی مانند مرور وبسط‌دهی معادل نرم‌افزار هستند که افراد در چگونگی استفاده از آنها متفاوتند وبهره‌گیری از آنها اکتسابی می‌باشد. (اتکینسون[7] و شفرین[8]،1968)

همانطور که گفته شد برای ثبت اطلاعات در حافظه بلندمدت از راهبردهای متنوعی استفاده می‌شود. این راهبردها بر دونوعند: الف- راهبردهای آموزشی ب- راهبردهای یادگیری (شکل 1-1)

- راهبردهای آموزشی: راهبردهایی که معلم برای ارائه یک مطلب در زمان خاص از آموزش بهره می‌گیرد.

- راهبردهای یادگیری: راهبردهایی که دانش‌آموز به طور فعال هنگام یادگیری به کار می‌بندد مانند مرور ذهنی، بسط‌دهی، سازمان‌دهی، پیش‌بینی موارد ارائه شده نظارت فعال بر یادگیری خود

درحالیکه در آموزش معلم محور، یادگیری بر مربی و روشهای آموزشی اومتمرکز است با تبیین موجود در رویکرد شناختی مبتنی بر پردازش اطلاعات، تمرکز اصلی بر فراگیر و نحوة یادگیری اوست. واو را یک پردازشگر فعال می بیند ونه یک ثبت‌کننده منفعل اطلاعات. و این جاست که روش مطالعه،توانایی بهره گیری از مطالب، علاقمندی، هوش وحافظه یادگیرنده درگیر می‌شود.

1- دانش معلم

2- عملکرد معلم در خلال آموزش و چگونگی ارائه اطلاعات

3- دانش فعلی یادگیرنده

4- رفتارهای یادگیری و شناختی

5- فرایندهای شناختی درونی در خلال یادگیری

6- اکتساب دانش در خلال راهبردهای یادگیری و آموزشی

7- رفتار ونتایج اندوزش و پردازش اطلاعات

شکل(1-1) چهارچوب فرایند آموزش یادگیری به نقل از وین اشتاین و سایر (1986)

تحقیقات انجام شده در سالهای اخیر بیانگر اهمیت راهبردهای یادگیری در تسهیل فرایند یادگیری، یادسپاری و یادآوری است. و نقش تحول شناختی در استفاده از راهبردهای یادگیری مرورذهنی، بسط‌دهی، سازماندهی و نظارت بر درک مطلب را نشان می‌دهد. مثلاً می‌کن،[9] بلومن فلد[10] و هوی لی[11] (1988) نشان دادند رابطه مثبت و معناداری بین راهبردهای یادگیری و معدل نمرات در دانشگاه است. در پژوهشی دیگر رود ولیکو[12] (2002) متوجه شدند که آموزش راهبردهای یادگیری می‌تواند بر پیشرفت تحصیلی حتی بر یادگیرندگان خوب، تأثیر مثبت داشته باشد. وفلاول[13] (1985) پیشنهاد می‌کند که با یاددادن به دانش‌آموزان که چگونه یاد بگیرند از طریق تدریس مهارتهای شناختی مانند چگونگی سازماندهی اطلاعات واصطلاح اشتباهات می‌توان سطح یادگیری دانش‌آموزان را بالا برد.

علی‌رغم آنچه گذشت ما به طور معمول از فراگیرانمان انتظار داریم خوب درس بخوانند، مساله حل کنند و اطلاعات زیادی رابه خاطر بسپارند اما هیچگاه روشهای صحیح مطالعة حل مسأله و به خاطرسپاری اطلاعات را به آنها آموزش نداده‌ایم. دانش‌آموزان توانایی درک مفاهیم و کتابها را ندارند و پیشرفتشان اندک است. توانایی استنباط معنی از متن خواندنی را ندارند ودر استفاده از راهبردهای یادگیری ضعیف‌اند.

لذا محقق درصدد است با انجام این پژوهش راهبردهای یادگیری دانش‌آموزان موفق را بررسی کرده و با مقایسه راهبردهای آنان با دانش‌آموزان ناموفق، راهبردهای برتر را شناسایی کند و با پیشنهاد آن به مسوولین تعلیم وتربیت وبرنامه ریزان آموزشی گامی مؤثر در جهت غنی‌سازی آموزش و پرورش و حل برخی مشکلات آموزشی بردارد.

اهمیت و ضرورت پژوهش

هدف اصلی آموزش آسان کردن یادگیری است. و یادگیری تغییر شناختی است که در ذهن یادگیرنده اتفاق می‌افتد وفعالیت هدفمند او موجب آن می‌گردد. بنابراین لازم است فرد یادگیرنده بعنوان عنصر اصلی این فرایند مورد مطالعه قرار بگیرد.

هوش، شخصیت، آموخته‌های قبلی، انگیزش و روش یادگیری وبسیاری دیگر از عوامل موجود در یادگیرنده در یادگیری اومؤثرند و شناخت هر کدام به تنهایی و در ارتباط با یکدیگر دانش‌ ما را از یادگیری و گسترش می‌دهد. از جمله این عوامل راهبرد یادگیری فرد است یعنی روشها وفنون خاصی که او برای حل مسأله و پرورش اطلاعات به طور عمدی به کار می‌گیرد هر چند پژوهشهای متعدد قابل آموزش بدون این روشها را نشان داده‌اند. (فلاول، 1988) اما اغلب معلمان و والدین تصور می‌کنند که دانش‌آموزان ودانشجویان به خودی خود روشهای صحیح مطالعه و به خاطرسپاری اطلاعات را کشف می‌کنند. بنابراین با وجود انتظار از دانش‌آموزان برای به خاطر بسیاری اطلاعات هیچ تلاشی برای آموزش و بهبود روشهای مطالعه ویادگیری برای آنها صورت نمی‌گیرد. به من دلیل پیوسته شاهد دانش‌آموزانی هستیم که برای یادگیری تلاش می‌کنند و ازشرایط آموزشی مشابه با دیگران سود می‌برند، اما بهره کافی بدست نمی‌آورند. یعنی علی رغم تلاش موفق نمی‌شوند و پیوسته شکست را تجربه می‌کنند. این شرایط علاوه بر تحمیل هزینه گزاف و بی‌فایده ناشی از افت تحصیل وتکرارپایه، به آموزش و پرورش وخانواده منجر به خودپنداره منفی، عزت نفس پائین واحساس ناکارآمدی در دانش‌آموز می‌شود ودور باطل نمی‌توانم ونمی‌خواهم را شکل می‌دهد وانگیزه او را برای یادگیری از بین می‌برد، مضاف بر همه، تعامل مؤلفه‌های عاطفی یاد شده با مؤلفه‌های شناختی ناشی از عدم موفقیت ناکارآمدی و عدم بهرة مطلوب از آموزش را موجب می‌گردد. و این همه پژوهش در این زمینه را ضروری می‌نماید.

نکته دیگر که توجه به آن لازم به نظر می‌رسد اینکه، چگونگی پردازش اطلاعات در ذهن با موضوع یادگیری در تعامل است. و تحقیقات این ارتباط را نشان می‌دهند. بنابراین لازم است. راهبردهای یادگیری دانش‌آموزان در رشته‌های مختلف درسی شناخته شده وراهکارهای مناسب برای ایجاد انطباق بین راهبرد یادگیری و موضوع درسی برگزیده شود. بعلاوه برای دستیابی به موفقیت تحصیلی وشغلی در آینده لازم است. افراد فرایند یادگیری ومطالعة خود را به طور هدفمند تحت کنترل در آورند. و با ایجاد انطباق مناسب بین راهبر یادگیری خود، موضوع درسی و رشته تحصیلی موفقیت را تجربه کنند. وانگیزه بیشتری برای مطالعه و یادگیری بیابند بنابراین انجام پژوهش که رابطة استفاده از راهبردهای یادگیری، پیشرفت تحصیلی و رشته تحصیلی را روشن سازد در جایگاه خود می‌تواند با ارزش باشد. تا راهکارهایی را در اختیار برنامه ریزان، مدیران والدین و دانش‌آموزان قرار دهد. و بهره‌وری بیشتر را موجب گردد.

4- اهداف پژوهش

هدف کلی:

هدف کلی این پژوهش، بررسی ارتباط بین راهبردهای یادگیری با پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان دختر پایه سوم متوسطه نظری می‌باشد.

اهداف خاص:

1- بررسی رابطه بین پیشرفت تحصیلی و راهبردهای یادگیری

2- بررسی رابطه بین نوع راهبرد یادگیری و پیشرفت تحصیلی

1-2- بررسی رابطه بین راهبرد تکرار با پیشرفت تحصیلی

2-2- بررسی رابطه بین راهبرد سازماندهی با پیشرفت تحصیلی

3-2- بررسی رابطه بین راهبرد بسط‌دهی با پیشرفت تحصیلی

4-2- بررسی رابطه بین راهبرد نظارت با پیشرفت تحصیلی

5- گزاره‌های تحقیق (سوالها/فرضیه‌ها)

در این پژوهش به سؤالات ذیل پاسخ داده می‌شود:

1- آیا بین راهبرد یادگیری و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟

2- آیا بین نوع راهبرد یادگیری و موفقیت تحصیلی رابطه وجود دارد؟

1-2-آیا بین راهبرد تکرار و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟

2-2- آیا بین راهبرد بسط‌دهی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟

3-2- آیا بین راهبرد بسط‌دهی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟

4-2-آیا بین راهبرد نظارت و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟

6- معرفی نوع متغیرها وتعاریف عملیاتی:

6-1- متغیرها

1- متغیر مستقل: راهبرد یادگیری شامل 4 نوع تکرار (مرور)، بسط و گسترش، سازماندهی ونظارت بر درک مطلب

2- متغیر وابسته: موفقیت تحصیلی

3- متغیر کنترل: پایه تحصیلی (سوم متوسطه نظام جدید)، جنسیت(دختر)

6-2- تعریف عملیاتی:

1- دانش آموز موفق: دانش‌آموزان موفق به کسانی اطلاق می‌شود که نمرة آنها در دو درس اختصاصی مربوط به رشته تحصیلی‌شان 1 انحراف معیار بالاتر از میانگین باشد.

2- دانش‌آموزان ناموفق : دانش‌آموز ناموفق به کسی اطلاق می‌شود که نمره او در دو درس اختصاصی مربوط به رشته تحصیلی مساوی یا 1 انحراف معیار پایین‌تر از میانگین باشد.

3- راهبردهای یادگیری: فعالیتهای بالقوه آگاهانه‌ای که فرد جهت تسهیل حافظه از آنها بهره می‌برد. راهبردهای یادگیری مرکب از طیف بزرگ و متنوعی از فعالیتهای بالقوه آگاهانه شخص است که ممکن است به طور ارادی به عنوان وسیله‌ای برای هدف به یاد سپردنهای مختلف به کار می‌رود (فلاول[14]، 1988، ترجمه ماهر1377)

راهبردهای شناختی آن دسته از راهبردهایی هستند که فرد برای پردازش اطلاعات مورد استفاده قرار می‌دهد. شامل تکرار و مرورذهنی، بسط‌دهی، سازماندهی و نظارت بر درک مطلب است. (وین اشتاین[15] وسایر[16] 1986، به نقل ازآزاد 1382)

3-1- راهبرد تکرار(مرورذهنی): مرحلة رمز گردانی اطلاعات به شکل معنایی در حافظه کوتاه‌مدت وانتقال آن به حافظه بلندمدت در اثر تکرار مطالب مانند تکرار ساده اسامی،تکرار یک متن درسی، حفظ طوطی‌وار و تمرین پراکنده.

در این پژوهش منظور از راهبرد تکرار نمره‌ای است که آزمودنی‌ از سوالهای مربوطه کسب می‌کند و بالاترین نمره 20 می‌باشد.

3-2- راهبرد بسط‌دهی: یادگیرنده به کمک راهبرد بسط وگسترش، بین آنچه از قبل می‌دانسته و آنچه قصد یادگیری آن را دارد پل ارتباطی ایجاد می‌کند. این کار از طریق افزودن جزئیات بیشتر به مطلب تازه، خلق مثالها یا مواردی برای ایجاد تداعی، عبارت سازی، خلاصه کردن و … انجام می‌شود.

دراین پژوهش منظور از راهبرد بسط‌دهی عبارت است ازنمره‌ای که آزمودنی از پاسخ به سوالات مربوطه کسب می‌کند وبالاترین حد آن نمره 20 است.

3-3- راهبرد سازمان دهی:یاد گیرنده به کمک راهبرد سازماندهی برای ایجاد بسط معنایی نوعی چارچوب سازمانی را به مطالب آموختنی تحمیل می‌کند.این راهبرد شامل گروهبندی و نظم دهی مطالب،ایجاد سلسله مراتب و طرح نقشه مفهومی است.

در پژوهش حاضر منظور از راهبرد سازماندهی نمره‌ای است که آزمودنی از سؤالهای مربوطه کسب می‌کند وبیشترین نمره آن 20 می‌باشد.

3-4- نظارت بر درک مطلب: این راهبرد شامل جلوگیری از عدم موفقیت در فهمیدن مطالب توسط یاد گیرنده است. بنابراین به منظور کنترل ونظارت بر پیشرفت خود پیوسته فرایند یادگیری خود را مورد ارزشیابی قرارمی‌دهد. از جمله موارد آن نظارت بر توجه هنگام خواندن، پرسیدن از خود به هنگام مطالعه و کنترل زمان است.

دراین پژوهش منظور از راهبرد نظارت نمره‌ای است که آزمودنی در پاسخ به سؤالات مربوطه به دست می‌آورد و بالاترین حد آن نمره 20 است.

فصل دوم

مقدمه

ریشه مکاتب عمده روانشناسی را باید در دو فلسفه تجربه‌گرایی و فردگرایی جستجو نمود در فلسفه تجربه گرایی، اعتقاد براین است که «تجربه» تنها منبع اصلی دانش‌اندوزی است ویادگیری از راه کسب تجربه حسی صورت می‌گیرد. از این رو گفته می‌شود اندیشه های انسان مستقیماً از تجارب حسی مایه می‌گیرد. این اندیشه‌ها یا نتیجه مستقیم تجارب حسی هستند یا از ترکیب و تداعی میان آن تشکیل می‌یابند.

برخلاف فلسفه تجربه‌گرایی، فلسفه فردگرایی، عقل یا خرد را منبع اصلی دانش می‌داند. از نظر فردگرایان تجارب حسی داده‌های نامنظم و درهم و بر هم هستند که مواد خام استدلال عقلی به حساب می‌آیند ویادگیری نتیجه استدلال عقلی است که درآن داده‌های خام برحسب طبقات معینی از فرضهای ادراکی ذاتی ذهن، در اشکال معینی تفسیر می‌شوند. (هلیگارد[17] وباور[18] 1975) (نقل ازسیف 1373)

تمامی نظریات رفتار گرا که در عین حال تداعی گرا هم هستند،درفلسفه تجربه گرا ریشه دارند و این نظریات اصول وقوانین حاکم بر آن فلسفه را در طرح نظریه‌های خود به نوعی منعکس ساخته‌اند. در حالیکه روانشناسی گشتالت، و روانشناسی شناختی ریشه در فلسفه فردگرایی دارد امروزه با تغییر نگرش از نظریه‌های رفتارگرا به نظریه‌های شناختی توجه به راهبردهای یادگیری رونق گرفته است. یعنی در حالیکه رفتار گرایان جهت تبیین اندیشه و رفتار ارتباط (پیوند) محرک وپاسخ را توضیح می‌دهند، به قول فارنهام- دیگوری با ظهور روان شناسی شناختی، ما اکنون به جای پیوندها از فرایندها وساختارها صحبت می‌کنیم.

روان شناسی شناختی، یادگیرنده را موجود فعال در پردازش قلمداد می‌کند و یادگیری در این رویکرد فرایندی فعال است که درون یادگیرنده به وقوع می‌پیوندد و در این میان تحت تأثیر یاد گیرنده نیز می‌باشد. (وین اشتاین[19] و مایر[20]1986)

با توجه به آنچه گذشت به نظر می‌رسد مروری بر روانشناسی رفتارگرا و شناختی وبه تبع آن پردازش اطلاعات، زمینه لازم جهت تبیین راهبردهای یادگیری وبررسی پژوهشهای مربوطه به آن فراهم شود که در ادامه به آن پرداخته می‌شود.

یادگیری از دیدگاه روانشناسی رفتارگرا

برای روانشناسان رفتارگرا موضوع مهم علم روانشناسی‏، رفتار آشکار موجود زنده است. و یادگیری(چه ساده و چه پیچیده) را کسب رفتارهای مختلف دانسته و نحوة کسب رفتار را غالباً فرایندهای شرطی سازی توجیه می‌کنند.

روانشناسانی همچون تراندایک،[21]پاولف،[22] گاتری،[23] مال،[24]اسکینر[25] و پیروان آنها معتقدند برای اینکه روانشناسی به صورت علم درآید نیاز به موضوعی با ثبات وقابل اندازه‌گیری دارد وآن موضوع رفتار است.

از نظر واتسون[26] بنیانگذار رفتارگرایی (1929)«رفتارگرا نمی‌تواند هوشیاری را در لولة آزمایش علمش بیابد، رفتارگرا یک شاخة آزمایشی دقیق از علوم طبیعی است وهدف آن کنترل رفتار است. ودرون نگری هیچ جایی در روشهای آن ندارد. رفتارگرا در هیچ جا شواهد مربوط به جریان هوشیاری را نمی‌یابد.»

بنابراین با ظهور وگسترش رفتارگرایی، رویدادهای ذهنی وفرایندهای روانی که برای هزاران سال کانون توجه تحقیقات دانش شناسی بود، نادیده گرفته شد. و هدف روانشناسی از کوشش برای درک هوشیاری به پیش‌بینی وکنترل رفتار تغییر یافت.

ازنظر رفتارگرایان یادگیری صرفاً‌ به دلیل پشت سر هم آمدن رویدادها در یک فاصلة زمانی کوتاه رخ می‌دهد. شرطی‌سازی کلاسیک،شرطی‌سازی وسیله‌ای و شرطی سازی کنشگر طرق مختلف تبیین یادگیری از نظر رفتارگرایان است.و قوانینی چون مجاورت، بسامد وتقویت سنی عمل در نظریات آموزشی برآمده از رفتارگرایی هستند.

رفتارگرایان معتقدند در یادگیری تداعیهای محرک-پاسخ، عادات ووابستگیها آموخته می‌شود. به نظرآنها تقویت شرط لازم برای یادگیری است. و یادگیرنده در برخورد با مسائل تازه شبیه به برخورد با مسائل مشابه گذشته عمل می‌کند و اگر قبلاً با مسائل مشابه مواجه نشده باشد به کوشش‌ وخطای رفتاری می‌پردازد.

معلم پیرو نظریه رفتارگرا بیشتر تدارک بیننده تجارب یادگیری است. ومهمترین وظیفه اوتدارک محیطی است که نسبت به رفتارهایی که آموزشگاه مهم تشخیص می‌دهد حساس باشد. یعنی محیطی به وجودآید که آن دسته از رفتارهایی که مطابق با اهداف از پیش تعیین شده است را تقویت نماید. بدین ترتیب فرایند یادگیری در رویکرد رفتاری صرفاً متمرکز بر معلم وفعالیت‌های آموزشی اوست و یادگیرنده نقشی منفعل گیرنده دانش را دارد. (هرگنهان[27]،السون[28] 1997)

یادگیری از دیدگاه روانشناسی شناختی

از نظر روان‌شناسان شناختی رفتار به صورت وسیله یا سرعتی برای استنباط و استنتاج پدیده‌های شناختی یا آنچه در ذهن انسان می‌گذرد مورد توجه قرار می‌گیرد. وعلاقه آنها بیشتر به فرایندهای ذهنی است که از طریق آنها اطلاعات دریافت می‌شوند و به راههای مختلف تغییر می‌یابند و به صورت رمز در آمده درحافظه ذخیره می‌گردند و در نهایت برای استفاده‌های بعدی از حافظه بازیابی می‌شوند. (نی‌سر[29]1967 به نقل از سیف 1373)

ادراک، تخیل، حل مسئله، یادآوری وبازشناسی و تفکر همه اصطلاحاتی هستند که به مراحل فرضی شناخت اشاره دارند و یادگیری برای شناخت گرایان شامل تغییرات حاصل در ساختار شناختی است و نه ایجاد تغییر در رفتار آشکار (سیف 1373)

شناخت گرایان در پاسخ به اینکه چه چیزی آموخته می‌شود اطلاع، خبر،انتظارات طرحواره‌ها، اصول و بینشها را ذکر می‌کنند آنها یادگیری را مستقل از تقویت می‌دانند وبر این باورند که یاد گیرنده دربارة مسئله «فکر» می‌کند تا اینکه به راه حل مسئله بینش یابد.

نظریه پردازان شناختی باور ندارند که ذهن در لحظه تولد یک لوح سفید است.بلکه به نظرآنان ذهن فعال است و نه فعل پذیر. ذهن قادر است که هرچیز را تا حد امکان ساده کند. شقوق مختلف آن را سبک سنگین کند (تفکر) و از ابهام بکاهد. و از طریق کوشش و خطای شناختی به بینش دست یابد‌(هرگنهان. السون 1997)

معلم پیرو شناختگرایان به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا واقعیتها،اندیشه ها و اجزای یک مفهوم کلی را بفهمند آنها از طریق ایجاد ابهام وکمک به یادگیرنده دررفع ابهام می‌کوشند تا مفهوم کلی توسط دانش‌آموز شناخته شود وادراک صورت پذیرد.

نظریه‌های مهم ومعروف درمکتب شناختی عبارتند از پیاژه،[30] گشتالت،[31]نظریه یادگیری[32] معنی دار آزوبل، نظریه پردازش اطلاعات[33] وبالاخره نظریه فلاول[34] (1985) که برای اولین بار موضوع هوشیاری نسبت به عمل و چگونگی انجام دادن آن را تحت عنوان مفهومی جدید به نام فرا شناخت مورد بررسی قرار داد، تا دانش فرد را مورد فرایندها و تولیدات شناختی یا هر چیز مربوط به آن راتوصیف کند. در ادامه بحث اشاره مختصری به بعضی ازدیدگاههای شناختی خواهیم داشت.

نظریه رشد شاختی پیاژه

مطالعات ژان پیاژه بر روی تحول وتکامل شناخت نظریه اورا به روانشناسی ژنتیک[35] مبدل ساخته است. کاربرد اصطلاح ژنتیک نشان دهندة علاقه پیاژه به پدید آیی دانش‌ در نزد آدمی و فرایند کسب و تکامل آن است(سیف 1380)

از نظر پیاژه، یک عمل هوشمندانه عملی است که ارگانیسم را برای رسیدن به شرایط بینه برای بقا کمک می‌کند. از آنجا که محیط وارگانیسم دائماً درحال تغییرند تعامل «هوشمندانه» بین ایندو همواره شرایط بهینه را برای بقای ارگانیسم فراهم می‌آورد از نظر پیاژه هوش یک صفت پویاست. و پیوسته درحال رشد وتکامل است. و این تکامل از طریق کنش فعال ارگانیسم وکسب تجربه مداوم میسر است.

آنچه درجریان یادگیری اتفاق می‌افتد تغییر درساخت شناختی است واین تغییر براثر تجربه و دوفرایند مکمل جذب[36] و انطباق[37] صورت می‌گیرد. ضمن این فرایند مداوم طرحواره‌های جدید همواره از طرحواره‌های[38] قبلی به وجود می‌آیند به این طریق، رشد ذهنی که از پاسخهای بازتابی کودک به محیط آغاز می‌شود تا جایی پیش می‌رود که کودک می‌تواند به رویدادهای بالقوه فکر کند وپیامدهای اجتماعی را به طور ذهنی کشف نماید. نیروی رانش تعادل‌یابی[39] درونی نیروی کشانندة پشت رشد شناختی است که تمایل ذاتی ارگانیسم برای سازمان دادن و هماهنگ ساختن تجارب خود در جهت دستیابی به سازگاری بهنیه را فراهم می‌کند.

ساختهای شناختی چهارچوبی برای تجربه فراهم می‌کنند. یعنی آنها تعیین می‌کنند که به چه چیزی باید پاسخ داده شود وچگونه به آن پاسخ داده شود. به این معنی، ساختهای شناختی بر محیط فیزیکی انعکاس می‌یابند وبنابراین آن را خلق می‌کنند. بعلاوه محیط نیز با ایجاد ابهامات جدید ساخت شناختی را دچار عدم تعادل می‌کند ونیروی تعادل یابی منجر به جذب و انطباق جدید وتغییر در سازماندهی ساخت شناختی می‌شود. به این ترتیب کنش فعال وتعامل مداوم فرد با محیط سازمان شناختی را رشد می‌دهد و این رشد طی یک جریان پیوسته‌ی کند وبا ثبات صورت می‌گیرد.

بنابراین می‌بینیم که پیاژه (یکی ازنمایندگان پارادایم شناختی) به آموزش مبتنی بر یادگیرنده تأکید دارد یعنی وظیفه معلم را فراهم آوردن مواد آموزشی و تجارب با چالش متوسط می‌داند که در آن یاد گیرنده طی فرایند اکتشاف ساخت شناختی خود را تکامل می‌بخشد ومعلم تنها تسهیل‌گر تجارب آموزشی جهت خلق تجربه‌های جدید توسط فرد است.


جهت دریافت فایل مقایسه راهبردهای یادگیری دانش آموزان موفق وناموفق لطفا آن را خریداری نمایید